درباره پتریکور
جادوی نویسندگی همین است. تاثیر نوشتههایت هزار برابر خودت میشوند و جرقه میزنند و میدرخشند و کیلومترها آن طرف تر فرود میآیند و توجه کسی را برای ثانیهای از آنچه در اطرافش میگذرد، جلب میکنند و دوباره پرواز میکنند و دوباره و دوباره. البته اگر تکنولوژی به داد ما نمیرسید، شاید باید میماندیم و میمُردیم و روزگار دیگری کسی که به دنبال گنج میگشت، دستش به ورق پارههایمان میرسید. (اگر ادبیات تا آن زمان زنده مانده باشد و مردم برای صرفهجویی در وقت از طریق کد با هم حرف نزنند) آنوقت شاید چیزی از این کاغذها سر درمیآورد و میفهمید که روزی روزگاری بوده که مردی دست در دست همسرش گذاشته و به هم قول دادهاند که نقش خود را در این جهان ایفا کنند و…نقش؟…و میفهمید که روزی روزگاری بوده که مردی دست در دست همسرش گذاشته و به هم قول دادهاند که دیواری هر چند کوچک، هر چند کوتاه را به رنگی که می خواهند در بیاورند. این شده است که دست به قلم میشوند و مینویسند و انتهایی ندارد این داستان. همین است. مثل زندگی تمام آدمها که خودشان فکر میکنند همین است و آن همین هم پر است اتفاقاً از داستانهای پر رمز و رازی که هیچوقت هیچکس نمیخواندشان. اینگونه است که آغاز پتریکور هم همچون هر آغازی میرسد به این زن و مرد. دو نفری که ادبیات و سینما دوست داشتهاند و کارشان را در یکی از روزهای زمستانی تهران سال ۹۵ آغاز کردند؛ شهری که به اندازهی سینما و ادبیات دوستش دارند. مشتاقانه دست همکاری شما را میفشارند و تا وقتی هوای تهران را نفس میکشند، انواع راههای ارتباط با پتریکور این است که در زیر می آید.