سلام بر ابراهیم: نقدی بر یادداشت شماره پنج جشنواره(به وقت شام)

سلام بر ابراهیم: نقدی بر یادداشت شماره پنج جشنواره(به وقت شام)

پر حرف و حدیث شدن یادداشت شماره 5 جشنواره با موضوع نقد فیلم به وقت شام، انگیزه نگارش این یادداشت است. ابراهیم حاتمی کیا پس از دریافت جایزه بهترین کارگردانی در اختتامیه جشنواره فیلم فجر، سخنان تندی بر زبان آورد و این بعد از هجو فیلم او از سوی امیر قادری منتقد و سردبیر کافه سینما بود. آنچه “رفتار حاتمی کیا” خوانده می شود، در روزهای اخیر از طرف بسیاری از اهالی سینما مورد انتقاد قرار گرفت و در مقابل، دوستان و هواداران او و ارزش هایش نیز با طراحی پوستر ها و انتشار تصاویری از سابقه خدمات این کارگردان به حمایت از او پرداختند. دعوایی به پا شد و آنچه در این میان مغفول ماند، چرایی همه این وقایع بود.
نگارنده این یادداشت، بدون داشتن ادعای درک از سینما و نقد هنری و نیز با اقرار به این که فیلم “به وقت شام” را ندیده است، قصد دارد صرف نظر از خود فیلم و به بهانه جنس واکنش ها به یادداشت پتریکور که در اصل تکرار حرف های امیر قادری بود و از این بابت افتخاری را نصیب نگارندگان نکرد، در پنج بند به آنچه کمتر در این روزها مورد توجه قرار گرفته اشاره کند.
1- از هیزم آوران آتش ابراهیم
آنچه مسلم است این که حاتمی کیا خود خواسته در آتش هجمه ها دمیده است. او می توانست آرام و ساکت روی سن بایستد، جایزه اش را بگیرد و در میان تشویق حضار برای آنها دست تکان دهد و فقط بگوید “من فیلم ساز وابسته ام” و برود سرجایش بنشیند. امیر قادری و دوستانش چندی دیگر بر نعش سرمایه هایی که به زعم ایشان به باد رفته است مرثیه سرایی می کردند و دوباره به سینمای خودشان سرگرم می شدند. به این خواهیم پرداخت که چرا ابراهیم بر آتش دعوا دمید، اما مهم تر از هر چیز، فعلاً این است که دیگرانی هم در حال دمیدن بر این آتش هستند.
از زمانی که یادداشت پتریکور درباره به وقت شام منتشر شد، سیل غیر منتظره ای از کامنت ها در نقد محتوای یادداشت دریافت شده است که تنها بخشی از آن ها امکان تائید برای انتشار یافته اند. شاید همین که نظرات حاوی الفاظ رکیک و خارج از حیا منتشر نشده اند، می توانست کافی باشد، اما باید توجه کنیم که تولید کنندگان فحاشی های بزرگ، در شبکه های اجتماعی مثل صفحه اینستاگرام برخی اهالی سینما و جاهای دیگری که ممکن است نظارت سخت گیرانه ای نداشته باشند، صدای ناهنجار خود را به گوش ها خواهند رساند و برای این چاره ای باید کرد.
آن کسی که با عنوان “مدافع حرم” و “سرباز ارتش سایبری” چشمان خود را می بندد و دهانش را باز می کند و الفاظی دور از حداقل شرم و حیا را به منتقدین حاتمی کیا منتسب می کند، قدرتمندترین فراهم کننده هیزم بر آتش ابراهیم است. بدون این که هدف و مقصدش با او که در آتش است همسو باشد. این رفتار که عامدانه تلاش دارد منتقدین را در حملات خود مصمم تر کند و با خدشه دار کردن روح و روان ایشان درستی هدفی که نشانه گرفته اند را به ایشان اثبات نماید، یا از سر خیانت است و یا از سر سفاهت و بلاهت. حزب الهی جماعت در تمام این سال ها بزرگترین ضربه ها را از این دشمنان دانا و یا دوستان احمق خورده اند. کاش این آرزو می توانست محقق شود که اگر فضای مجازی در ایران شامل نظارت و کنترلی هست، این قبیل افراد را شناسایی کرده و از پوستین گوسفندی که بر تن خود کرده اند خارج کنند. به نظر نگارنده هیچ اشکالی ندارد که این قبیل افراد با نام و نشان و پرچم خودشان، با آن ادبیاتی که می شناسند صحبت کنند، اما وانمود کردن این که این فحاشی و دریدگی، منتسب به شهدا و دوستداران ایشان است، بر بزرگترهای این جریان تکلیف می کند که از اخلاق، ادبیات و مرام شهدایی که فقط یک نمونه آن ها “شهید ابراهیم هادی” است دفاع کنند.
2- از توقعات منتقدین
تقریباً در همه جای دنیا پذیرفته شده است که منتقدین به هر حال وجود دارند. آن ها بی محابا به فیلم ها می تازند و سینماگران هم اصالتاً دل خوشی از ایشان ندارند. اما در کنار این، حق متقابل سینماگران برای پاسخگویی به منتقدین هم محفوظ است. آیا کسی انتظار دارد اگر منتقدی فیلم مثلاً آقای کیمیایی را هجو کند، ایشان بایستد و تماشا کند تا اثرش را ذبح کنند؟ چه کسی حق فیلمساز را برای پاسخگویی به منتقدش سلب کرده است؟
نگارنده اطمینان دارد که هیچ کس حق ابراهیم حاتمی کیا برای دفاع از اثرش را نفی نمی کند و تنها ممکن است این اشکال را بر او وارد کنند که چرا عصبانی شده است و چرا فریاد کشیده است. بیایید لطفا این را هم بپذیریم که پاسخ سینماگر به منتقد، می تواند متناسب با حجم آتشی باشد که به سویش روان است. به حاتمی کیا حق بدهیم که وقتی نقد کنار گذاشته شده و کار به مسخره کردن اثرش می رسد عصبانی شود. تکفیر حاتمی کیا به خاطر وابسته بودن و مقایسه اثرش با کارتون چوبین و درلفافه “نفهم” و بی پرده “کثافت” خطاب کردنش جای عصبانی شدن دارد. شمایی که سنگ می زنی! لطفا اجازه بده ابراهیم دستش را جلوی صورتش بگیرد.
3- از رنج ابراهیم
ابراهیم حاتمی کیا از چه ناراحت است؟ از این که وابسته است؟ از این که می گویند 30 سال است یک حرف تکراری می زند؟ از این که 30 سال است روی آن سن می رود و می آید؟ از این که سیمرغ گرفته است؟ از این که مجری برنامه از اول تا آخر مراسم اختتامیه به پلک زدن هایش هم اشاره و او را “آقای حاتمی کیای عزیز” خطاب می کند؟ واقعاً ابراهیم از چه چیزی ناراحت است؟ این به نظر می رسد سوالی باشد که جوابی بسیار شفاف دارد اما هیچ کدام ما نمی خواهیم آن را ببینیم.
ابراهیم حاتمی کیا در سالی که سیمرغ می گیرد همان جنس حرف هایی را می زند که در سال بی جایزه گفته بود. او چرا نمی خواهد از صدای تشویق و تحسین ها لذت ببرد و منتقدین را به هیچ انگارد؟ آیا منفعت ابراهیم در این نیست که مثل خیلی های دیگر در پناه حمایت های بی دریغ نظام، حاج قاسم و ارگان ها از زندگی لذت ببرد و بی خود و بی جهت آتش خشم منتقدین را شعله ورتر نسازد؟
جواب این سوال ها از شدت شفاف و روشن بودن است که به چشم ما نمی آید و فقط می گوییم “مگر چه شده؟” و این که “او با این جایزه ها در دست چه می خواهد؟!”. حاتمی کیا نه برای این سیمرغ ها ارزشی قائل است و نه به روی آن سن رفتن علاقه ای دارد. حاتمی کیا از تملق های آقای رشیدپور عزیز خوشحال نمی شود. او در تمام آن لحظه هایی که در ردیف اول نشانده شده است و دوربین ها تعقیبش می کنند و مجری مراسم تملقش را می گوید، با خودش در نزاع است که منافع شخصی اش را قربانی کند و برود روی سن و توی رو دروایسی هیات داوران و آقای مجری و آقای وزیر و آقای معاون رئیس جمهور قرار نگیرد و تنها به تکلیفش عمل کند.
پیش از این بسیار به تعارف گفته شده است که ابراهیم حاتمی کیا همان حاج کاظم آژانس شیشه ای است. در روز اختتامیه سی و ششمین جشنواره فیلم فجر در سال 96 ، به عینه دیدیم که حاج کاظم، شیشه های جشنواره را شکست و عباس مدام یقه اش را چسبیده بود که “حاجی به خدا مو راضی نیستم”.
4- از درد منتقدین
پر بیراه نیست اگر بگوییم که حاتمی کیا هم می توانست به اندازه برخی عزیزان دیگری که اهالی سینما آن ها را استاد خطاب می کنند و تا کمر به احترامشان خم می شوند، محترم باشد. او حداقل استحقاق این را داشت که اگر هم فیلم بدی بسازد، آن را به مهاجر و دیده بان و به رنگ ارغوان ببخشند و لااقل احترام کسوتش را نگه دارند در حدی که فقط بگویند فیلمش بد بود و فلان و بهمان بود اما بنا به احترامی که پیش کسوتان هر عرصه ای همیشه از حداقل آن برخوردارند، تحقیرش نکنند. پس چرا چنین نشد؟
شاید خیلی غم انگیز باشد ولی باید گفت که دعوا بر سر پول است. همین الان اگر به سایت دوستان آقای قادری سر بزنید، چندین یادداشت خواهید دید که در آن مدام واژه های “پول بیت المال” ، “پول سپاه” ، دستمزد حاتمی کیا” ، “هزینه های به وقت شام” و امثال آن را خواهید خواند. خیلی تکراری می شود اگر بخواهم از انتقاد ها به فعالیت های سازمان سینمایی اوج و به قول آقای رشیدپور ارگان ها صحبت کنم. بگذارید فقط اصل مطلب را از هم بپرسیم. منتقدان دردشان آیا این است که می گویند سپاه و ارگان ها اصلاً نباید در سینما هزینه کنند یا می گویند حالا که هزینه می کنید به دیگران هم بدهید؟ واقعاً برای پیشرفت این بحث شفاف کردن پاسخ به این سوال ضروری است. آیا منتقدان مثلاً انتظار دارند که سپاه هزینه تولید فیلمی درباره مثلث عاشقانه و خیانت های زناشویی را پرداخت کند؟ واقعاً انتظار این وجود دارد که سازمان اوج برود فیلمی کمدی بسازد که مردم را با اشاره های رندانه به الفاظ رکیک بخنداند؟ آیا واقعاً کسی هست که چنین انتظاری داشته باشد یا مساله این است که اگر به دیگران پول نمی دهید به حاتمی کیا هم ندهید؟ این دومی اگر باشد که دیگر خیلی مایه تاسف است. انشاالله که اینطور نیست. انشاالله فقط بحث این است که پول بیت المال خدای ناکرده حیف و میل نشود.
بیایید کمی با خودمان بی تعارف باشیم. غصه ای که برای هزینه ساخت فیلم حاتمی کیا می خوریم، آیا از جنس همان غصه ای نیست که برای هزینه های حضور نظامی مستشاران نظامی مان (دوستان حاج قاسم) در عراق و سوریه می خوریم؟ در این باره حرف بسیار است و باب سخن می تواند تازه باز شود. ولی بیایید تعارف را کنار بگذاریم و سینما را بهانه نکنیم. برویم سر اصل مطلب و اصل جواب را بیابیم و تازه درک کنیم که رنج ابراهیم از کجاست و او با این جایزه ها در دست چه می خواهد.
5- از سرنوشت ابراهیم
حاتمی کیا را به زودی از دست خواهیم داد. از سنت های روزگار این است که قدر هر چه را ندانی آن را از تو می گیرد. این باید برای سینمای دفاع مقدس، که البته با سینمای جنگ فرق دارد، تاسف عمیقی به دنبال داشته باشد. سینمایی که هیچ سرباز دیگری در قواره حاتمی کیا ندارد و با سرنوشت جذاب ابراهیم (البته جذاب فقط برای خودش)، بعید است به این زودی ها داشته باشد. همچنین از دست دادن حاتمی کیا باید مایه تاسف آن بخش دیگر سینمای ما نیز باشد. آن بخش دیگر سینمای ما گوشش بدهکار این حرف ها و حواسش اصلاً نیست که بود و نبودش یک طورهایی به بود و نبود امثال حاتمی کیا وابسته است. بیایید دعا کنیم که آن بخش دیگر سینمای ما زیر سایه حاج کاظم باقی بماند.

Latest

Read More

Comments

3 دیدگاه

  1. تو اين مقاله به نكات جالبي اشاره شده و نويسنده در مقام وكيل مدافع به تطهير مورد به مورد حاتمي كيا همت كرده. به زعم من قسمت هايي از كار قوي و قسمت هايي ضعيف تره.
    در قسمتي از متن آمده كه احتمالا چون سپاه پول فيلمهايي با مضمون مثلث عشقي و شوخي هاي ركيك رو نميده صداي بقيه در اومده. سوال من اينه كه آيا كل محصولات فعلي سينما به سه دسته ي حاتمي كيا/مثلث مربع عشقي/شوخي ركيك تقسيم مي شود؟ آيا اصولا حمايت ميلياردي از قسمتي از سينما كه سليقه ي همسو دارد و در نتيجه فيلم سفارشي را بدون عداب وجدان مي سازد، رانت محسوب نمي شود؟ ورود اينچنيني يك نهاد نظامي به حوزه فرهنگ، چه تبعاتي در پي خواهد داشت؟ اين را بايد در بستر كاري ايران كه بسياري از سينماگران بنام و متفكر از حمايت فرهنگي/ سياسي/ مالي لازم براي ساخت و نمايش آثارشان برخوردار نيستند، پاسخ داد.
    سوال بعدي اينكه واقعا آقاي حاتمي كيا از چه چيزي عصبانيه؟ جواب اين سوال واقعا برام مبهمه! گرفتن تناظر بين حاتمي كيا و حاج كاظم اون هم در وقايع اخير يكي از پرت ترين قسمت هاي اين نوشته به زعم منه. اين اعتراض ربطي به خيزش آرماني حق عليه باطل نداشت. اين حركات غرغرهاي هيجاني تماميت خواهي و عدم تحمل نقد شايد كمي بيرحمانه بودند. وگرنه كسي منكر وجود حق دفاع تمام قد ايشون از آثارش نيست. بفرمايند دست به قلم شوند يا در نشستي از آثارشان دفاع كنند.
    مساله ي بعد اينكه منتقد الزامي در رعايت اسطوره هاي سينمايي نداره. اصولا از نگاه منتقد كسي اسطوره نيست و هاله تقدس نداره. اتفاقا اگه يكي از بزرگان سينما وقتي محصول ضعيفي (به زعم منتقد) ارايه ميكنه اين وظيفه ي وجداني اون منتقده كه اين مساله رو با هر لحني كه موثر ميدونه يا مي پسنده بيان كنه. در همه دنيا همينه. نمونه اي از اين جريان را مي توان در واكنشهاي اخير به فيلم مادر ساخته ي آرنوفسكي مشاهده كرد.
    ترك هاي ديگه اي هم در نحوه ي استدلال نويسنده به ذهنم مياد كه به وقتش بهش مي پردازم.
    معتقدم نويسنده قلم خوبي دارد اما زياد احساس زده است و يك دفاع احساسي خودش مي تونه باعث وارد آمدن صدماتي به موضوع مورد بحث بشه.

دیدگاه شما

لطفا دیدگاه خود را وارد نمایید
نام خود را وارد کنید