امیدوارم همهی سینمادوستان فرای حب و بغضهای معمول، در انتشار مجازی این مجله تا حد امکان کمک کنند تا زحمات تیمِ نویسندگان هرچه بیشتر دیده شود و در فضایی عقلایی بستر یک بحثِ سینمایی پیرامون تئوری و نقد که شعار پرواداست، شکل بگیرد. در ادامه معرفی مجله و دیگر گفتنیها را به قلمِ سردبیر پروادا میخوانیم.
پتریکور
سخن سردبیر پراوادا
اولین ارتعاشهای نوری که به صورت موازی به سمت دیدگان پرتاب میشوند…در کنارش بسامدهای صوتیای که گوشمان را با یک ملودی یا دیالوگی به سمت خود جلب کرده تا حواس چندگانه ما با رابطهی دیالکتیکی میان بودن و نبودن ابژهی بصری و ساحت وجودینمان در سالن، به نبردی تن به تن با پرده رود و شعاعهای نوری که در فضا پخش می شود را بپیماید و همه چیز را جذب قدرت حس و ذهن کند…این جادوی پدیدهای به نام سینماست. یک سحر افسارگسیختهی شیطانی – خدایی که برایمان توامان میآفریند و میمیراند. تقابل ما هر چه باشد، در برابر این خالق بصری، همچون بندهای بیاختیار است که بر روی صندلی مینشیند و رو به این گوی سحرآمیزِ جادوپیشه میکند. ما در مقابل سینما در همان ثانیهی اول بیسلاحیم. چون او با اسلحهی قدرتمندش که سحر مسخ کنندهی زئوس وار است تمام انگیختههای حسی و انگارههای انتزاعی ذهنمان را به سلاخی حقیقت میبرد. سینما، این موجود چموش و گردن کش برایمان همیشه مولود بازیهای مختلف است. بازی زندگی و سرنوشت و بازی تاریخ و مرگ. اما…اما این خدایگان ساطع کنندهی نور و ایماژ، همچون زئوس، دست برقنوردی دارد که تمام عصیان ها و فروکش های روح را مورد تهاجم دوزخین و بهشتی خود کرده و برایمان میثاق تفرجگاه رویا را نوید می دهد.
«پراوادا» نشریهای است سرخ فام همچون آن دست زئوس و تکانهای است آبی رنگ همچون حس زندگی و انگیختهای است سفید به اندازه ی قدرت ایماژگون تصاویر. این نشریه با نامی مختصر و منحصربه فرد خود، به دنبال انقلاب است. انقلابی درونی و احساسی با ابعادی جدید از این گوی سحرآمیز. پراوادا نوید گشایش ابعاد جدید برای دوباره انگاری تصاویر رویایی درون ماست که گویی به خلوتی رفتهاند و منتظر صور اسرافیلاند.
پراوادا را در وهلهی نخست نباید با نشریهی روسی پروادا اشتباه گرفت. البته پروادا به روسی یعنی حقیقت اما پراوادای ما یک نام اختصاری و ابداعی است که بیشتر نقش یک ایماژ را بازی می کند. ایماژی که با عدالت و حقیقت و عشق درهم آمیخته تا ققنوس خفته در خاکسترهای گمنام را بیدار نماید و تفرجگاهی باشد برای عاشقان سینما. پراوادا به دنبال تصویر سازیِ انگیخته پنهان و گم شدهی بصری است، پرداخت به آثار کمتر دیده شده ولی اثرگذار که با نگاهی دیگر می خواهند از نو هنر مسخ کنندگی خود را از دل گداختههای حسی بیازمایند. تیم نویسندگان و فعالان پراوادا که در شروع کار علی الحساب فقط چند نفری هستند که بر صفحههای سرخ فام این نشریه به قلمرانی مشغول بوده تا بتوانند دریچهای حتی به اندازه یک سوراخ برای دیدن، به سبکی دیگر را معرفی نمایند. در هویت این قلمهای در دوات زده و مسلح به پرهای تجربه و دانش تئوریک، جوهرهای سیاسی به کار نمی آیند و طومارهای آماده به نوشتنِ سیاسهای ایدئولوگ بر روی میز ما جایی نداشته و بیشترِ آنها را به عشقبازی با زبالهی کنار شومینه دعوت میکنیم.
در پراوادا فصلها و طبقه بندی کاغذهای نازک قلم پرانی ما که منزلگاه رقص تانگوی قلم و دست است به اقسام مختلف و متواتر تفکیک میگردد. هر کدام از این بخش ها دارای نامی بر اساس نام فیلمهای سینمایی بوده که به شرح زیر اعترافات نوشتاریشان را از خوش رقصی قلمها توضیح می دهیم:
«مردی با دوربین فیلمبرداری» بخش نخست پراوادا است که در هر شماره معرف یک فیلمساز می باشد که در سطرهایی متواتر به بررسی و کنکاشت انگاشتهای بصریاش پرداخته و به احترام نام فیلمی از ژیگا ورتوف، این بخش را با این برچسب نام گذاری کردهایم و سینماگر مرد یا زن هم در آن به عنوان میزبان فرقی ندارد.
بخش بعدی به احترام فیلمساز بزرگ و تخیلسازِ کبیر، لوئیس بونوئل بر اساس نام یکی از آثارش و با اندکی تغییر در واژهی بورژوازی، «جذابیت پنهان سینمایی» نام گرفته است که در این قسمت نویسندگان نشریه سعی دارند چند اثر (حداقل چهار فیلم) مهجور و گمنام خوب را بدون در نظر گرفتن سال تولید و محصول کشوری خاص، در متونی خلاصه وار به اصطلاح ریویونویسی کنند تا مِنبابِ آشنایی برای مخاطب ما با این آثار کمتر دیده شده از سینمای ملل باشد.
سپس قسمت بعدی پدیدار گشته که نامش «آگراندیسمان» می باشد. بر اساس معنا و مفهوم این واژه که اسم فیلمی از میکل آنجلو آنتونیونی است، منتقدی از پراوادا همچون یک جراح، ساختار فیلمی را در هر شماره مورد بررسی نقادانه بر اساس دانش تئوریک و آکادمیک قرار داده و اثر را به زبان فرمالیستی نقد می کند.
«پرسونا» نام فصل چهارم مجله است که به نقد، مقاله یا یادداشت های (حداقل دو عدد) منتقدان و نظریه پردازان بزرگ سینما پرداخته که تا به امروز کمتر به زبان فارسی ترجمه شده اند. متونی از مولفینی مشهور که تاریخ ساز مدیوم نقد فیلم بوده و برای انتخاب امکان دارد از نقدهای قدیمی منتقدان ایرانی هم در کنار فرنگی ها استفاده شود که همین امر باعث هیجان انگیز تر شدن این قسمت می باشد. قسمتی که از نامش، پرسونا (فیلمی از اینگمار برگمان) به معنای شخصیت – پیداست.
قسمت پنجم پراوادا به احترام یکی از تاریخ سازترین فیلمهای سینمای ایران، «خشت و آینه» (اثر ابراهیم گلستان) نام گرفته است که در اینجا منتقدان نشریه به آثار مهجور سینمای ایران در تمام ادوار می پردازند فیلمهایی کمتر دیده شده و گمنام که به عنوان یک تماشاگر ایرانی شناختن آنها خالی از لطف نیست.
فصل ششم که مربوط به یادداشتهایی خودمانی از نویسندگان مجله است به یاد فدریکو فلینی عزیز، «آمارکورد» نام گرفته و قرابت معنایی این اسم همچون فیلم فلینی برای نویسندهی این فصل یادآوری حس نوستالژیکش از یک سینماگر یا یک اثر سینمایی است.
«چشمان باز بسته» نام آخرین فصل پراواداست که بنا بر نام آخرین شاهکار استنلی کوبریک فقید، در مورد کاویدن و کاوش مباحث تئوریک سینمایی در قالب مقالات تخصصی است.
با توضیح مختصری در مورد فصول متواتر مجله باید این نکته را هم ذکر کرد که امکان دارد در برخی از شمارهها بابی جدید به عنوان «بخش ویژه» داشته باشیم که این قسمت گستردگی مضمونی اعم از مصاحبه و میزگرد و مناظره و پرداخت های تخصصی آکادمیک دارد.
پراوادا در بند بند واژگانش تقدیم به میل جاودانهی دانستن مخاطبش میباشد و تنها سود آن، تکامل و تناسب و تعامل انگیختههای زندگی با طعم سینماست.
از شمارهی دوم، بخش نخست مجله که در شماره اول با نام «مردی با دوربین فیلمبرداری» فصل بندی شده بود، حذف و به جای آن سرمقاله را در هر شماره با بخشی به نام “پراوانتئون” آغاز میکنیم. مانیفست و نگاه پراوادا همانطور که در شمارهی اول شرح دادیم، بسط نقطه نظر درست فرمالیسم در مدیوم نقد است که در بخش “آگراندیسمان” با نقدهایی این چنینی، مخاطبان میتوانند با نظرگاه ما آشنا شوند. اکنون با اضافه شدن بخش جدید، عمق نگاه پراوادا گستردهتر و جزئیتر شده و در خلال مباحث فرمی میتوان مصداقیتر بحث نمود.
پژمان خلیلزاده