اسلاوی ژیژکِ اسلونیایی را با عناوین گوناگونی همچون فیلسوف، نظریهپرداز، جامعهشناس، روشنفکر، منتقد فرهنگی و … می شناسند. او بدون شک در سالهای اخیر از تاثیر گذارترین چهره های اندیشه معاصر در جهان بوده است. تری ایگلتون استاد نظریه پرداز ادبی در مورد ژیژک می گوید « میگویند وقتی یکی از همکاران ژان پل سارتر از آلمان بازگشت و خبر داد که میتوان دربارهی زیرسیگاری هم فلسفهبافی کرد از شدت خشم، رنگ از چهرهی سارتر پرید و کلی بد و بیراه گفت از این همه سطحی انگاری. اما سال ها بعد اسلاوی ژیژک تقریبا با همان روحیه دربارهی سکس، فحاشی، قهوهی بدون کافئین، ومپایرها ، هنری کیسینجر، سینما و هیچکاک ، میزان بالای خودکشی در کره جنوبی و خیلی چیزهای دیگر فلسفهبافی کرده و می کند. او به همه چیز علاقه دارد. در بریتانیا فیلسوفان به دو گروه تقسیم می شوند: یک گروه دانشگاهیانی که برای یکدیگر دربارهی معنای زندگی مینویسند و دیگران فیلسوفان تاجرمسلکی که تأملاتشان را به عموم مردم میتابانند. بخشی از رمز ژیژک این است که همزمان میخواهد هر دو باشد: عالمی است که خوب کانت و هایدگر را میشناسد و درضمن شور مفرطی به مسایل روزمره هم دارد. هم با هگل هم خانه است و هم با هیچکاک، هم از سقوط مبارک می گوید و هم از هبوط از بهشت مینویسد. اگر از واگنر داد سخن می دهد، علاقهی مفرط به دیدن فیلمهای خونآشامی و خواندن داستانهای پلیسی هم دارد. بسیاری از خوانندگان آثارش از منظر «آروارهها» و «ماری پاپینز» فروید و نیچه را آموختهاند».
اما عمده شهرت ژیژک به جهت احیای روانکاوی ژاک لاکان (پزشک، فیلسوف و روانکاو برجسته فرانسوی) در خوانش جدید از فرهنگ عامه است، به گونهای که وی نظریهپردازی دانسته میشود که لاکان، مارکس و هگل را با فرهنگ پاپ در هم آمیخته تا بتواند مفاهیم فرهنگ معاصر خصوصا فرهنگ عامه پسند را تحلیل کند. ژیژک اما در حیطه هنر یک نظریهپرداز سینمایی، خاصه با دیدگاهی روانکاوانه- فلسفی- انتقادی است. وی سینما را ارج مینهد و ناکامی خود در فیلمسازی را دلیلی برای کشیده شدنش به سمت فلسفه میداند. حجم آثاری که او به سینما اختصاص داده و تنوع آرای وی درباره ی سینما، از بسیاری از منتقدان طراز اول و مشهور سینما بیشتر است. اما با این حال ژیژک، پیش از آنکه نظریه پرداز فیلم باشد فیلسوف است. او سینما را به عنوان منبعی عالی جهت آوردن مثال و توضیح ایدههایش میداند، به گونهای که سینما نزد وی ابزاری برای فلسفه است.
البته در دهه 70 میلادی و پیشتر از ژیژک تحلیل روانکاوانه فیلم، نظریه ی غالب در حوزه مطالعات تئوری فیلم شده بود که نقطه ی آغاز آن مجله اسکرین و نویسندگانی همچون کالین مک کیب، لورا مالوی، استیفن هیث بودند. این منتقدان جزو نخستین کسانی بودند که نظریه فیلم را از منظر آرای لاکان بررسی کردند. لاکان در آموزه های خود از عبارت «بازگشت به فرويد» یاد می کرد و در تبین آن کوشید تا با استفاده از روش ديالکتيکي هگل و زبانشناسي فردينان دو سوسور، آراي فرويد را طوری بازنويسي کند که روانکاوي، در تحليل تمام عرصهها که انسان در آن حضور دارد از سياست گرفته تا فلسفه و ادبيات، علم، مذهب و … حضور داشته باشد. اسلاوی ژیژک به عنوان شارح لاکان با همین رویکرد به همه ی مقولات عام و از جمله سینما می پردازد. به اعتقاد رابرت استم استاد نظریه فیلم، ژیژک در فیلمهای سینمایی مثالهایی مییابد که حتی از خود لاکان هم بهتر افکار روانکاوانهاش را شرح میدهند. البته لاکانِ مورد بحث وی، لاکانِ امرِ واقع، خیالی و نمادین است؛ سه اصطلاحِ لاکانی که ژیژک به تعبیر خودش از ورای بررسی فیلمها درکشان میکند، به خصوص مفهوم امرِ واقع، که بسیار پیچیده و مبهم است و او میکوشد با ذکر مثال و تبیین در فیلمها، به توضیحش دست یابد. این موضوع همان چیزی است علاقه ی ژیژک به سینما را توجیه میکند.
اغلب مخالفان ژیژک بیشتر از آنکه به نقد نظرات او بپردازند به جنبه جنجالی بودن شخصیت او پرداخته اند و بر این امر تاکید کرده اند که ژیژک بیشتر یک پدیده ناشی از مد و فخر فروشی علمی و سطحی نگرانه است تا یک پدیده واقعا مهم و پایدار فکری. اما با گذر زمان و تداوم اندیشه ژیژک و نفوذ فکری او در میان نه تنها اقشار روشنفکر و بالای جامعه بلکه افکار عمومی باید پذیرفت که او چه به دلیل نظریاتش و چه به دلیل پیآمدهای این نظریات پدیده ای پایدار در سپهر فکری قرن ما باقی خواهد ماند.
از این پس قصد داریم در پتریکور در کنار دیگر مطالب سینمایی، به برخی از تحلیل های کوتاه ژیژک بر فیلم های مورد علاقه اش تحت عنوان با ژیژک در سینما و با رویکرد خاص روانکاوانه- فلسفی او بپردازیم. سعی ما بر این است که حتی الامکان این تحلیل ها به صورت تصویری و از زبان خود اسلاوی ژیژک با زیرنویس فارسی اختصاصی ارایه گردد.