صبح روز دوم

صبح روز دوم

دوم تیرماه 1287 بود که محمدعلی شاه قاجار تلگرافی برای حکمرانان شهرهای ایران فرستاد تا متن آن پیام سندی باشد بر ضدیت شاه قاجار با دموکراسی که محمدعلی شاه نه طالب مشروطه بود و نه مجلس و بنا بر آن بود که در صفحات تاریخ نامش در لیست بلند بالای دشمنان پارلمان به ثبت برسد. آفتاب تابستان که بر سر در مجلس شورای ملی شهر افتاد، مولود مشروطه ‌خواهی ایرانیان هم هدف گلوله ی توپ‌های روس قرار گرفت و دموکراسی‌خواهان ایرانی در باغ‌شاه تیرباران شدند تا استبداد پیروز شود و به این ترتیب دورنمای دشوار دموکراسی‌خواهی یک چندی تعطیل شد و خودکامگی قاجار دوباره سر برآورد.
محمدعلی شاه آن‌گاه که بر تخت نشست، اصول سلطنت را نه به رسم پدر خویش، مظفرالدین شاه، که به‌ شیوه پدربزرگ خود، ناصرالدین شاه، می‌پسندید. او نمایندگان مجلس شورای ملی را به مراسم تاجگذاری دعوت نکرد تا از همان آغاز بی‌میلی‌اش به هر گونه سازش و مماشات با رهبران نهضت مشروطه و آزادیخواهان را به نمایش بگذارد. محمدعلی شاه نه مطبوعات را می‌پسندید و نه آزادی فعالیت انجمن‌ها را. بنای عناد با مشروطه و مشروطه‌خواهان داشت و فرصتی برای مقابله می‌جست. تا اینکه ترور نافرجام شاه قاجار مجوز آتش گشودن به مشروطه‌خواهان را به محمدعلی شاه داد تا در دوشان‌تپه و همراه با لیاخوف، فرمانده روس، نقشه حمله به مجلس ملی را بریزد. به این ترتیب، پس از قریب به یک ماه آزار و سختگیری بر مشروطه‌خواهان، در متن تلگراف معروف خود فرمان داد : «این مجلس خلاف مشروطیت است. هرکس از فرمایشات ما تجاوز کند، مورد تنبیه‌ و سیاست سخت خواهد بود» و رشته امور را به دست لیاخوف سپرد.
ملک‌الشعرای بهار، سال‌ها بعد در وصف رویدادهای آن روزگار چنین نوشت: «در جریان آشوب‌ها، طبقه اعیان و طبقات پایین‌تر حامی استبداد بودند. فقط طبقه متوسط به مشروطیت وفادار ماند». مهدی ملک زاده فرزند ملک المتکلمین هم در کتاب تاریخ انقلاب مشروطیت از روایت عینی خود در آن روز می نویسد: «در وهله اول حمله و هجوم قوای دولتی به مجلس در مقابل مقاومت دلیرانه مبارزان راه آزادی در هم شکست و قشون مهاجم رو به فرار گذارد و قسمتی از میدان مجلس آزاد شد و در نتیجه کشته شدن توپچی‌هایی که توپ‌های آنها در صف مقدم بود، چند اراده توپ بدون محافظ روبروی مجلس باقی ماند. مبارزین که از این پیشرفت خود خوشحال بودند، برای به غنیمت گرفتن توپ‌ها درب مجلس را باز کردند و چند نفر به سرکردگی مرحوم اسدالله خان جهانگیر، عمه‌زاده مرحوم میرزا جهانگیر خان (صور اسرافیل) در میان گلوله توپ و تفنگ، خود را به توپ‌ها رساندند و آنها را در تصرف خود در آوردند و به طرف مجلس کشیدند. ولی غفلتاً شلیک شدیدی از طرف قشون دولتی شد و اسدلله خان شهید گردید و چند نفر مجروح شدند…لیاخوف فرمانده کّل که از عقب‌نشینی قشون دولتی پریشان شده بود، فوراً حکم کرد که صاحب‌منصبان روسی فرماندهی قسمت‌های مختلف را در دست بگیرند و فرمان داد بلادرنگ حمله عمومی شروع شود…
به هر روی مجلس به توپ بسته شد، جنبش چند ساله تهران خاموش گردید، همه نشانه‌های مشروطه از میان رفت و نه روزنامه‌ای ماند و‌ نه انجمنی و نه گفتاری. ملک‌المتکلمین و میرزا جهانگیرخان صوراسرافیل کشته شدند و آیت‌الله بهبهانی و طباطبایی چند روزی به اسارت رفتند و شاه با این فرمان بازگشت استبداد را دستور داد: «چون ایجاد انجمن‌های بی‌نظامنامه اسباب هرج و مرج شده بود و روزنامه‌ها و ناطقین به کمک آنها نزدیک بود رشته انتظام مملکت را برهم زنند، خواستیم مفسدین را دستگیر نماییم، مجلس از آنها حمایت نمود ما هم از امروز تا سه ماه دیگر مجلس را منفصل نمودیم»

Latest

Read More

Comments

دیدگاه شما

لطفا دیدگاه خود را وارد نمایید
نام خود را وارد کنید

three − three =