در حالی که «سرگیجه» به شصت سالگی خود نزدیک می شود، تحلیل های متاخری که همچنان بر این فیلم صورت می گیرد، گویای این مدعاست که انگار غنای هنری بی پایان هیچکاک می تواند تا ابد منبع الهام لذت بخش ترین مقالات سینمایی قرار بگیرد. دربارهی هیچ فیلمسازی در تاریخ سینما به اندازهی هیچکاک تحلیلهای متنوع و متکثر نوشته نشده است. از این نظر شاید مشابه فرانتس کافکا باشد. هیچکاک و کافکا دو شخصیتی هستند که بیشترین، متنوعترین و شاید متضادترین تحلیلها در ستایششان نوشته شده است.
گدار در کتاب «تاریخ(ها)ی سینما» دربارهی هیچکاک میگوید؛ تابلوی«سیب» سزان را شاید ده هزار نفر در حافظه خود داشته باشند، اما فندک آن غریبهی بیگانگان در قطار را یک میلیارد نفر به یاد دارند. اینکه آلفرد هیچکاک، این شاعرِ ملعون، تنها فاتح این میدان است، دلیلی غیر از این ندارد که او بزرگترین خالق فرم در قرن بیستم بوده. این فرم است که عمق اشیا را نشان میدهد، و هنر چیزی غیر از روش ارائهی فرم نیست، که این چیزی غیر سبک نیست، که این هدف نهایی انسانهاست.
دربارهی فیلمهای هیچکاک با نقد الاهیاتی رومر و شابرول، نقد روانکاوانهی ریمون بلور و بعدتر نقد ژیژک، و نقد مارکسی ـ فرویدی رابین وود و انواع نقدهای دیگر از منتقدان ایرانی و خارجی روبرو هستیم. البته بهخاطر جنبههای فرویدی و روانکاوانهی فیلمهای هیچکاک، کارهایش بابِ تحلیلهای فرویدی بوده است و نقد روان کاوانه بیش از دیگر نقدها هوادار داشته است. مفهومِ «نگاه»، مفهومِ «امرِ واقعی» و «سیر و سلوکِ ادیپی» در فیلم های هیچکاک کانون توجه منتقدان با دید روانکاوانه بوده است.
در زیر تحلیل کوتاه اسلاوی ژیژک را بر فیلم سرگیجه، شاهکار آلفرد هیچکاک می بینیم: