یادداشت های جشنواره(5): به وقت شام

یادداشت های جشنواره(5): به وقت شام

«یادداشت های جشنواره» به بررسی کوتاه فیلم های مهمِ سی و ششمین جشنواره فیلم فجر می پردازد. در پنجمین سری از یادداشت های کوتاه جشنواره به فیلم به وقت شام ابراهیم حاتمی کیا پرداخته ایم:

معین رسولی
طبق معمول قهرمانی که درک نمی شود. در تمام طول عمرش فقط در خدمت وطن و جنگ بوده و وقت خود را به جای رسیدن به خانواده صرف نجات مردم و جامعه کرده است.
در فیلم از داعش، تصویر ابلهانه و ساده لوحانه ای ارائه می شود. منبعِ تمام این تصاویر هم سایت یوتیوب است. حاتمی کیا سعی می کند تفکرات درونی این گروه را نشان دهد اما موفق نیست. مثل تصویری که از عراقی ها در سینمای ایران نشان داده می شود. چاق و کودن و اخمو و زشت در مقابل ایرانی های دلاور و باهوش و خوش چهره. یک طرف همه مثبت و یک طرف همه منفی. همین نگاه باعث می شود هیچ انتخاب اخلاقی برای تماشاگر در میان نباشد. یک ایدئولوژی صرف، تکراری و خنثی. نه خبری از دغدغه های اخلاقی است و نه تغییری در شخصیت کاراکترها ایجاد می شود، نه دیالوگ و صحنه هیجان انگیزی می بینیم. یک مشت شعار تکراری.
فیلم شبیه کپی دست چندم از بلاک باسترها و پست پروداکشن های هالیوودی است که در سطح جلوه های ویژه چون بازی های کامپیوتری است. البته حاتمی کیا نشان داده که در کپی کردن ید طولایی دارد. از بحث محتوا که آژانس شیشه ای همان «بعداز ظهر سگی» است تا نام فیلم “چ” با همان پوستر فیلم چگوارا!
آقای حاتمی کیا چند روز پیش در مشهد گفته فیلم برداری در سینما هدر دادن سرمایه است. کاملا درست است اما این هدر رفتن بیشتر است یا ساخت فیلمی بد با سرمایه ی بسیار زیاد نهادهای حکومتی (سازمان رسانه ای اوج) که از بین خواهد رفت زیرا مثل فیلم قبلی اش بادیگارد که هزینه تبلیغاتش را هم درنیاورد، بلیط هایش بیشتر به عنوان هدیه در اختیار سازمان های دولتی قرار می گیرد.
حاتمی کیا، باید عرصه سیاست را از فیلمسازی اش جدا کند؛ نمی توان هم در جشنواره فجر حضور یافت، هم به آن فحش داد، نمی توان هم از دولت تسهیلات گرفت و هم علیه دولت سخنرانی کرد، نمی شود جایگاه فیلمسازی را با خطابه و منبر اشتباه گرفت!


پتریکور
«به وقت شام» بدترین فیلم حاتمی کیاست. در سینمای او یادم نمی آید فیلمی با این اصرار به بد بودن ادامه پیدا کرده باشد و او نتوانسته باشد در پایان سر و شکلی از یک فیلم استاندارد را -حتی به شکل ظاهری از میان ملودرام و شعارهای گاه و بی گاهش- دربیاورد. فیلمی با چند آغاز و از آن بدتر با چند پایان؛ که اگر زودتر در هر یک از پایان ها، فیلم به اتمام می رسید با محصول بهتری که نمی شد طرف باشیم، لااقل زجر کمتری می کشیدیم. این فیلم نه فقط در کنار دیگر فیلم های بد جشنواره امسال جای می گیرد که به دلیل توقعی که از سینمای حاتمی کیا می رفت و اینکه فیلم قرار بود افتخار ملی ایرانیان باشد به علاوه ی هزینه ی هنگفتِ ساخت و خودِ ابراهیم حاتمی کیا و شخصیتش، نقدهای صریح تر و بی رحمانه تری دریافت خواهد کرد. نقدهایی که البته بسیاری از آنها سینمایی نیست و متوجه خود ابراهیم حاتمی کیاست. آن هم در دوره ای از تاریخ ایران که گسست آنقدر زیاد شده که همه چیز نعمتی و حیدری شده است و بعد از اتفاقات سال 88 فقط با ما و یا بر ما بودن است که ارزش انسانها را تعیین می کند و ایستادن در میانه، بدترین ناسزاهای دو طرف را در پی خواهد داشت. خودِ ابراهیم حاتمی کیا با «گزارش یک جشن» اش که هیچگاه اکران نشد، این میانه ایستادن در ماجرای 88 را -یکی به نعل و یکی به میخ زدن- را امتحان کرد و نتیجه اش را که از دست دادن حمایت هر دو طرف درگیر بود را دید.
عارضه ی فرهنگ در ایران امروز بسیار بیشتر از این چند خط تحلیلِ سرسری است. اما لازم بود تا اینجا گفته شود که این نوشته در پی صحبت های شب گذشته ی حاتمی کیا در اختتامیه جشنواره فجر نه عنانی از کف داده و نه در نظر دادن بی رحم تر از پیش شده است و بسیار سعی می کند تا در ورطه ی «طریقت کیهان نویسی» که متعلق به منتهی الیه هر دو تفکر چپ و راست در ایران امروز است، نیفتد و جدا از داشتن اعتقاد شخصی در همان دایره سینما و فرهنگ بماند. گریه ی محمدجواد ظریف و سردار سلیمانی همان قدر مزیتی برای سینمای حاتمی کیا محسوب نمی شود که عبارت سرباز نظام بودن و یا فیلمساز وابسته بودن اش نکته ی منفی سینمای او نیست. باید از این سطحِ گول زننده گریخت و به خود فیلم پرداخت. فیلمی که قرار بوده به سوریه و داعش بپردازد و از آن مهمتر علت حضور ایران در سوریه را -حالا با داستان خودش- یک ارزش نشان بدهد. این ایده ی خامی است که به خودی خود هیچ بدی ندارد. اما در عمل چه می بینیم؟ با فیلمی طرفیم که در ژانر به راهِ اکشن های هالیوود می رود. تقلیدی درجه چندم از مَدمکس و Con air که در مقیاس سینمای ایران به لحاظ تکنیک کارگردانی و فیلم برداری صحنه های اکشن و صحنه های اولیه در آسمان، خوب از آب درآمده و جدا از اینکه جلوه های ویژه اش به خصوص در دود و آتش اجرای خوبی ندارد اما در کل دستاورد فنی حاتمی کیا در این فیلم مثبت است. اما مگر فيلم بزرگ به ابعاد و تكنيك و شباهتی است که با سینمای روز دنیا دارد؟ مگر می شود با فیلمنامه ای ضعیف و فقط با وصله پینه کردن فیلم خوبی ساخت؟ پیش از «به وقت شام» عادت کرده بودیم که فیلمنامه های حاتمی کیا پر از شعارهای تزریق شده از بیرون داستان و خودنمایی های غلو شده باشد اما این فیلمنامه ی آخرش دیگر نوبر بود. اینجا دیگر با شخصیت‌پردازی، منطق روایت و اصول دراماتیک طرف نبودیم. اینجا حتی با بازیگرانی سر وکار نداشتیم که جنس سینمای حاتمی کیا را می شناسند بلکه به جز حجازی فر و بابک حمیدیان با عرب زبان هایی طرف بودیم که حتی نمی توانستند دیالوگ های حاتمی کیا را با آهنگ مناسبی ادا کنند، چه برسد به اینکه وجه سینمایی هم داشته باشند. فیلمنامه ی حاتمی کیا و در نتیجه ی آن، فیلمی که روی پرده می دیدم مرا یاد بازی های کامپیوتری دوران نوجوانی ام می انداخت. بازی هایی که باید در آنها با غول هایی مبارزه می کردیم که مدام خنده های شیطانی تحویلمان می دادند و از این طرف به آن طرف می پریدند و از دست و پا چلفتی بودنِ ما شکمشان را می گرفتند و به خنده های کریه شان ادامه می دادند. یادِ چوبین و برونکا هم افتادم. برونکا هم وقتی حرف می زد، لابه لایش خنده هایی می کرد که خبر از خباثت ذاتی و دشمنی اش با چوبین می داد و این خنده ها به درستی توانسته بود جزیی از شخصیتِ بدِ برونکا را در ذهن کودکانه ی ما جای دهد. در آن بازی های کامپیوتری هم همین طور. آن خنده ها ما را اذیت می کرد و در کشتنِ آن غول ها به ما انگیزه می داد. حالا باید دید حاتمی کیا ما را چه فرض کرده که با استناد به شخصیت های کارتونی و بازی های کامپیوتری برای ما بدمَن خلق کرده؟
فیلم «به وقت شام» تا وقتی که در آن خبری از داعش نبود و آدم هایش فارسی حرف می زدند، قابل تحمل بود و نشان از یک اکشن بیگ پروداکشنی داشت که بیشتر حادثه محور بود تا شخصیت محور. اما فاجعه وقتی آغاز شد که بدمَن های کاریکاتوری و کارتونی حاتمی کیا با ماشین مَدمکس سر و کله شان پیدا شد و کم کم مثل مور و ملخ در همه صحنه های فیلم پخش شدند. یکی شان که از همه بدتر بود و دائم چشمانش را درشت می کرد جوری که ترسناک باشد، گوسفند که می دید می دوید و آنها را بالا و پایین می انداخت تا تعبیر تصویری جدید آقای کارگردان باشد از گرگی در میان گوسفندان! یکی دیگرشان ( که مرا یاد چهل دزد بغداد می انداخت) از مراحل نشستن هواپیما آنقدر ذوق زده شده بود که کم مانده بود از این همه ذوق، به رقص دربیاید. یکی دیگر سوار بر اسب با ریش های نارنجی در باند فرودگاه ایستاده بود تا با شمشیرش برایمان هنرنمایی کند و این یکی بدون هیچ گونه پرداخت شخصیتی از سریال های تاریخی میرباقری آمده بود و تا آخر خنده های فراوانی هم تحویلمان داد. از ابوبلژیکی (این یکی فقط بد بازی می کرد و این خصلت به تنهایی در این ملغمه ی فاجعه بار برایش نکته ی مثبتی بود) و سیاهی لشکر داعش که بگذریم، به شخصیت زنی می رسیم که قبلاً خواننده ی متال بوده و حالا داعشی شده و در لحظه ای که طبق روایت باید نفس گیر می بود کلیپ ویدیویی خودش را از آن وقتی که متال باز بود، پخش می کرد و بدون اینکه آن را ببیند با آن می خواند و تمام اینها را حاتمی کیا با جدیت تمام مدام به ما نشان می داد و ما باید باور می کردیم که این حیوان های انسان نما با این تصویری که فیلم معرفی شان می کند بعد از سوریه قرار است به ایران بیایند و در ادامه احیاناً باید که می ترسیدیم و از ایرانیانی که در همان سوریه جلوی اینها را گرفتند تقدیر می کردیم. آخر مگر داستان شب است که سر وته همه چیز وقتی که خوابمان برد این طور به هم متصل شود؟ مگر می شود از این کاریکاتورها ترسید؟ مگر می شود با این جدیت این هجویه را ساخت که کاملا بر علیه هدف خودش عمل می کند؟ چه چیز سینمایی شده ای در این اثر هست که ما نمی بینیم؟ حاتمی کیا گفته که همه چیز را از واقعیت گرفته و فیلمهای یوتیوب. پس چرا وقتی داعش را در یوتیوب می بینیم وحشت و انزجار وجودمان را فرا می گیرد و داعش حاتمی کیا را که می بینیم می خندیم و زجر می کشیم از آنچه به نام سینما به خوردمان می دهند. این فیلم آنقدر بد است که مقایسه شدنش با «زی مووی» – که باعث برآشفتن حاتمی کیا در شب اختتامیه شد – اصلاً بیراه نبوده است. از آن فیلم هایی است که تارانتینو و رودریگز وقتی به هم می خورند و می خواهند یک تفریح حسابی داشته باشند، می بینند و حتماً هم به آن می خندند. از آن فیلم هایی است که اگر در آمریکا ساخته می شد حتماً کاندیدای تمشک طلایی می شد. فیلمی تلف شده که می خواهد داستان بدمَن هایی را که اصلاً خلق نشدند در کنار پدر و پسری که اصلاً رابطه ی کمرنگشان فهمیده نمی شود، تعریف کند. قبل از جشنواره نوشته بودم که جای خوشحالی است که این بودجه ی هنگفت به حاتمی کیایی داده شده که از استانداردهای سینمای ایران است و احتمال اینکه این بودجه را حیف و میل کند، کم است. اما حاتمی کیایی که در مهاجر و دیده بان و آژانس شیشه ای و به رنگ ارغوان دوستش داشتم بازهم رودست سختی زد. او در این کارِ آخرش اصلاً با سینما کاری نداشت که بخواهد استاندارد هم باشد. سردار سلیمانی اگر گریه می کند به خاطر چیزی است که از بیرون سینما برایش تداعی می شود. او یادِ همرزمان و کسانی می افتد که در میدان واقعی نبرد کشته شدند. او یاد واقعیت تلخی می افتد فرای این تصاویر کاریکاتوری چه اگر یک نوحه هم خوانده می شد در رسای مجاهدت رفقایش، او می گریست. اینها سینما نیست آقای حاتمی کیا. در سینما «آدم» باید خلق شود نه اینکه فقط به بیرون ارجاع داده شود. برای ما همان ویدئوهای یوتیوب کافی است تا از داعش و متعلقاتش متنفر باشیم.


یادداشت قبلی

Latest

Read More

Comments

19 دیدگاه

  1. در مورد اینکه شما سوادشو دارین که نقد کنید یا نه. نظری نمیدم ولی قطعا ادبش رو ندارید…برای جامعه هنری و فرهنگیمون بدجوری باید نگران بود…

    • کاملا با شما هم نظرم. وضع ادب و نزاکت جامعه ی فرهنگی اسفباره. تقریبا همه کسانی که من می شناسم از زمره اهل فرهنگ و هنر این مملکت، از حاتمی کیا و فیلمش با الفاظ رکیک یاد می کنن که واقعا کار ناشایستیه.

      • اهل فرهنگ و هنر؟!!! نکنه رشیدپور شده اهل هنر؟ نکنه نویسنده های دلار بگیر شدن اهل هنر؟ نقد استاد فراستی رو ببینید. کاش هفت دست دلقک مابان و قلم دست مزدوران نمی افتاد.

  2. خودتو ناراحت نکن، میدونم در حد انفجاری ، کلا مشخصتون اینه طاااقت دیدن موفقیت این جور آدمارو ندارین ، خیلی بیچاره ایی…زنده باد حاتمی کیا

  3. بابا جان حاتمی کیا خودش گفت دیگه.
    کارگردان نظامه. جایزشم از نظام گرفت.
    تموم شد و رفت.

  4. شما از این حرصت گرفته که حاتمی کیا رو تو تیم خودتون ندارین. یه فرهادی و داشتین که الان داره برای دختر امیر قطر فیلم می سازه. سیدی هم به روشنفکری شما نمی خوره. این خاک بر سرتون کرده. ضمنا شما تارانتینو رو نمی شناسید لازم نیست هر دروغی بهش ببندین. تارانتینو برای تفرح و خنده فیلم می بینه آخه؟ یکم اطلاعاتتو ببر بالا بعد دشمنی کن بدبخت.

    • شما کلمه ای به نام نقد به گوشت خورده ؟ که داری با توهین جوابش رو میدی ؟ شرم کن … کجای فحش دیدی که داری با فحش جوای میدی ؟ شرم کن ..

  5. دقيقا ياد فيلمهاي دورهمي رابرت روزريگز و تارانتينو افتادم كه واسه خنده و تفريح ساخته شدن. فيلمهايي مثل From dusk till dawn يا Planet terror.
    فقط فرقشون اينه كه اونها با علم به اينكه دارند چي ميسازن اين محصولات رو توليد كردند ولي جناب حاتمي كيا خواسته خوب بسازه و اينطوري شده. اي واي…

  6. تو وقتی تاتی تاتی می کردی و چوبینت و می دیدی ، استاد حاتمی کیا تو جبهه از ناموست دفاع می کرد ولی نمی دونست بعدن شاهکارش رو با اون ذهن کوچیکت با همون چوبین می سنجی. این توهینه. نقد نیست. نقد برازنده استاد فراستی و شهید آوینیه.

    • آري. به ياري خدا، قلم را به چشم مزدوران دلار به جيب فرو خواهيم برد و بر جنازه شان گومبا گومبا كرده و زوزه ي شادي ميكشيم!
      بابا شماها چتونه؟ يك سري از اين فيلم خوششون نيومده. علتش رو هم بيان كردن. چرا فكر ميكنين از چيزي كه شماها خوشتون مياد همه بايد خوششون بياد؟
      چرا هر كس موافق شما فكر نميكنه و سليقه اش طور ديگه ايه متهم ميشه به نفهميدن معنويات! و گرفتن دلار و يه سري لاطائلات ديگه.
      اينكه كسي از طرز نگاه يا طرز فكر يا يك فيلم فردي خوشش نياد كه توهين به اون فرد محسوب نميشه.
      آستانه تحمل تون پايينه. عصبي بودن و تعصب خودتون رو پشت مقدس سازي زوري مفاهيم قابل نقد پنهان نكنيد.
      روي خودتون كار كنيد بلكه رستگار بشيم به صورت دورهمي.

  7. شما حرم و نميفهميد مدافع حرم و هم نميفهميد ، شما شهادت نميفهميد ، شما روضه و سپيد شدن موى يك روزه رو نميفهميد ، شما سر بريده درك نميكنيد ، شما غيرت و وطن و سرباز وطن رو درك نميكنيد ، دشمن رو هم نشناختی، داعش رو هم نميشناسيد ، شما مغز هاى كوچك زنگ زده هستيد

    • شما هنر نفهمی ، شما سینما نفهمی ، شما تفاوت سینما رو با جبهه جنگ که بی دلیل هم باید از خودی حمایت کنی نفهمی ، وقتی میشه تفات مدافع حرم و داعش رو بهتر نشون داد چرا نباید گفت ؟
      شما سرهای بزرگ و پوک هستید

  8. رشیدپور که خوبه برادر، طرف دکترای فلسفه ی هنر داره می گه حاتمی کیا… … با این فیلم…. ش مردمو…. گیر آورده. به حال ارزشها باید گریست.

  9. شما جاهلید. شما مغزتون پر شده از لذت کفر. فقط خدا می تونه نجاتتون بده. البته اونم شما دریافت نمی کنید. اونم میشینید نقد می کنید و می خندید. ما و امثال حاتمی کیا وظیفه داریم از ایران دفاع کنیم. این روش خیلی قدیمی شده که با خنده بتونید جلوی مارو بگیرید. ما آتش به اختیار مظلومیتیم و آرزوی این که با پول ما بتونید فیلم مستهجن بسازید به گور می برید.

  10. به طرز عجیبی بی سوادی. بدم میاد از آدمایی که پز عاقل رو می گیرن و وایمیستن به بقیه از بالا نگاه می کنن و سر تکون می دن. مطمئنم گزارش جشن حاتمی کیا رو ندیدی و یه جا خوندی گفتی اینم بگم فک کنن من خیلی می دونم. ابله خودپرست گزارش جشن اصلا درباره اونی که تو می گی نبود و اصلاً اکران نشد. به زور می خوای یه ربطی بدی به فتنه تا دم تکون داده باشی. هرچند به نظر سنت نمی خوره اصلا بدونی سال 88 چه اتفاقی افتاد. متاسفم برات. آدم چقدر می تونه پست باشه. چقدر دروغگو.

  11. علاوه بر ظریفتون قوچانیتون هم از فیلم دفاع کرده و گفته شاهکاره. تنها موندین
    به نظرم حالا یه نقد بنویسین و بگین قوچانی مثل گربه نره س و ظریف هم…خخخخخ
    برو ببین امیر قادری و حسنی چه دستوری بهت می دن. الان نرو. اونا هم منتظرن ببینن چه دستوری میاد.

    • چرا انقدر تلاش میکنی دو قطبی ما و شما ایجاد کنی ؟؟ مگه هر کسی از یک فیلم حاتمی کیا تند انتقاد کنه با قوچانی دشمن میشه ؟ یا هر کسی ازش تعریف کنه میشه دوست فراستی ؟؟ این ایجاد دو دستگی عامدانه امثال تو فقط برای خفه کردن نظراته و بس . این استراتژی شما دیگه کارکردی نداره .

  12. اول اينكه براي من كه فقط سينما رو دوست دارم نظر يك منتقد چه قادري چه فراستي چه حسني نسب و چه اسلامي و غيره، بسيار مهمتره واسم تا نظر ظريف كه تخصصش سينما نيست.
    دوم اينكه احترام به نظر بقيه انگار تو ايران مرده تو اين سايت فرهنگي وقتي كامنتا اين شكليه چه برسه به بقيه جاها! بايد به هم احترام بذاريم من وقتي فيلمو ديدم پشيمون شدم از اينكه پول دادم بابتش ولي نبايد بيام حاتمي كيا رو فحش كش كنم، فيلمش بده مثه خيلي از فيلمهاي ديگه، همين با كمك از سليماني و ظريف هم فيلم خوب نميشه

دیدگاه شما

لطفا دیدگاه خود را وارد نمایید
نام خود را وارد کنید

five − 2 =