– شما چه هستید آقای دالی؟
سالوادور دالی: یک نابغه و یک قدیس، بله من بعد از مرگ پلانکِ فیزیکدان در 1947 و گاندی، تنها نابغه خلاق هستم. پیکاسو هم نابغه است اما نابغهی ویرانگر. پس ما از جهت نبوغ دو نفریم ولی من تنها قدیس زمان هستم. زندگی من شبیه زندگی سنت آگوستین است که در ابتدا کافر و عیاش بود.
– آیا هیچ وقت می خواستید که هنرمند باشید؟
سالوادور دالی: در سن سه سالگی من دوست داشتم که یک زن آشپز باشم و در هفت سالگی ناپلئون. بعد از رشد جاه طلبی، تنها می خواستم سالوادور دالی باشم و هنوز که هنوز است دارم به هدفم نزدیک می شوم.
– مهمترین نقطه ضعف شما چیست آقای دالی؟
دالی: من کاملاً مطلعم که دشمنانم، دوستانم و عموم مردم شکایت می کنند که مفهوم پدیداری نقاشی های مرا نمی فهمند. خب، آنها چطور می تواننند بفهمند وقتی حتی خودِ من آنها را نمی فهمم؟ دیگر نقطه ضعف من این است که من خودم را بسیار دوست دارم. هر روز صبح که از خواب بیدار می شوم دوباره مسرتِ عالی سالوادور دالی بودن را تجربه می کنم و در حالت شعف و خلسه از خودم می پرسم: «امروز سالوادور دالی چه خواهد کرد؟» دیگر ضعفِ من این است که کلاه گیس سرم می گذارم!
– آیا تا به حال به طور واضح به یک مسئله پاسخی داده اید آقای دالی؟
دالی: مهم این است که سردرگمی را بسط بدهیم؛ نه اینکه از بین ببریم.
– چه دنیای عجیبی است!
دالی: بله و این از یک دنیا وهم هم بزرگتر است!