پس از بردن خرس طلاییِ برلین برای «زغال سیاه، یخ نازک» در سال ۲۰۱۴، دیائو امسال با چهارمین فیلمش برای اولین بار به رقابت اصلی کن آمده است و در تریلرِ جنایی جدیدش بار دیگر با لیائو فان (که جایزهی بهترین بازیگر را در برلین به دست آورد) همکاری میکند. البته او سال گذشته هم در فیلم تحسینشدهی جیا ژانکه –خاکستر خالصترین سفید است– به عنوان بازیگر و در سال ۲۰۰۷ با دومین فیلمش «قطار شب»، در بخش نوعی نگاه کن حاضر بود.
اولین واکنشها بعد از نمایشِ «دریاچهی غاز وحشی» در جشنواره کن خبر از استقبال نسبی منتقدان میدهد. میشل سیمان (سردبیر پوزتیف) به فیلم نمرهی کامل داده و در جدول منتقدان فرانسوی در مجلهی لوفیلم، دو منتقد آن را شایستهی نخل طلا دانستهاند. جسیکا کیانگ برای ورایتی مینویسد «دریاچهی غازِ وحشی اساساً و به معنای واقعی کلمه، فیلم نوآری است که در بستر حومهیِ فرسوده و بخشِ زیرزمینی و سطح پایینِ چین شکل گرفته است. البته فیلمِ «دیائو یینان» مطمئناً نخستین فیلمی نیست که تابلوهای نئونیِ چربِ مغازههای نودل فروشی در شب و کوچه پسکوچههای خیس بارانی را پسزمینهی ایدهآلِ داستانِ پرپیچ و خمی دربارهی گانگسترها، پلیسها و زنانِ زیبایی که مشخص نیست به چه کسی وفادارند، یافته است؛ چه آنکه غیر از فیلمهای قبلیِ همین کارگردان، میتوان به «سفر دراز روز در شب» بی گان و فیلمهای وونگ کار وای نیز اشاره کرد که چنین طراحی صحنه و المانهای فیلم نوآری داشتهاند، اما شاید بتوان دریاچهی غاز وحشی را کلام آخرِ فیلم نوآرِ چینی دانست، چراکه نمیخواهد (یا نیاز ندارد) چیز دیگری باشد.»
اما جوردن مینتزِر از هالیوود ریپورتر معتقد است اتفاقاً دیائو چیز بیشتری در ذهن دارد. «زغال سیاه، یخ نازک» بااینکه فیلمِ تیره و تاری بود اما اینجا «دیائو از چینِ معاصر پرترهی تاریکتری ترسیم میکند و آن را سرزمینِ پهناوری سرشار از جرم و سوءاستفاده نشان میدهد؛ از فاحشههایی که در ساحلِ دریاچه به دنبالِ گذرانِ زندگیاند تا باندهای خلافکاری که برای بهدست آوردن قلمرو یکدیگر را میکشند تا قربانیانِ بیگناهی که وسطِ میدانِ نبردِ اینها گرفتار میشوند.»
جاناتان رامنی در اسکرین نوشته است که در دریاچهی غاز وحشی «حس چندگانهای از فضا» مییابد و میگوید «تمام این فضا را طراح صحنه، به خوبی چرک جلوه میدهد و از طرف دیگر مدیر فیلمبرداری آن را از رنگهای مصنوعیِ شاداب اشباع میکند.»
ای. ای. داود از اِی. وی. کلاب با اشاره به اینکه «تقریباً در هر صحنه از «دریاچه غاز وحشی» تکنیک یا انتخابی خلاقانه به کار رفته است»، میگوید آنچه مخصوصاً بر او تأثیر گذاشته این است که «چگونه دیائو برخی کنشها را انتزاعی میکند: مبارزهی تن به تنی که تماماً در کلوزآپ نشان داده میشود؛ چاقو زدنی که با پخش شدنِ اسکناسها القا میشود؛ پلیسی که با چکیدنِ قطرهای خون بر صورتش متوجه میشود همکارش مُرده است… برخی از این لحظات که خشونت را بدون نشان دادنِ مستقیم آن به تماشاگر القا میکند، رسماً هیچکاکی هستند.» چارلز برِیمزکو در نقدش بر «دریاچهی غاز وحشی» در وایت لیتل لایز، مینویسد که «حتی یک قدم اشتباه در تمام دو ساعتِ فیلم دیده نمیشود؛ تمامِ تدوینها، تمامِ جزئیاتِ نماها، تمامِ حرکاتِ دوربین تأثیرِ سینماییِ بکر را به حداکثر میرسانند. او اعتقاد دارد که «اگرچه بخشهای آرامترِ فیلم نیز قدرتمندند، اما وقتی دیائو افسار را رها میکند و مشتها، گلولهها یا تلههایی که پنهان شدهاند، خودشان را نشان میدهند، عظمتِ فیلمی که سعی داشت آرام آرام در شما نفوذ کند دو چندان میشود.»