گفتگوی آیزنشتاین و استالین درباره فیلم «ایوان مخوف» با حضور چرکاسف، ژدانوف و مولوتوف
در حین جنگ جهانی دوم و سیل فیلمهای تبلیغاتی شوروی که وقف شرح فواید زندگی تزارها، سرداران و بزرگان ملی میشد (که البته لازم به ذکر است که بلافاصله بعد از جنگ، این شخصیتها بدنامی قبلیِ خود را دوباره بازیافتند) آیزنشتاین فیلمِ «ایوان مخوف» را ساخت. قسمت اولِ فیلم که در همان زمانِ جنگ به نمایش درآمد، با موفقیت روبرو شد و روح میهنپرستانهی فیلم جایزههای ویژهی دولتی را برای آیزنشتاین به ارمغان آورد. اما همزمان با پایان تدوین قسمت دوم، هنگامیکه آیزنشتاین بر اثر حمله قلبی در بستر بیماری بود، انتقادهای تند کمیته مرکزی به «ایوان مخوف» آغاز شد. تصویر آیزنشتاین از سرکوبها و تنهایی مرد ستمگری که تمام رفقای آماده به جنگش را نابود کرد، قیاسها و شبهاتی را ایجاد میکرد که به مذاق استالین خوش نیامد؛ تا آنجا که قسمت سوم فیلم، هیچگاه جلوی دوربین نرفت و قسمت دوم هم تا سالها (تا سال ۱۹۵۸، ده سال پس از مرگ آیزنشتاین) در توقیف ماند. آیزنشتاین بعد از توقیف فیلم در نوامبر سال 1946 با ارسال نامهای به استالین، از او تقاضای وقتی برای ملاقات کرد و پرسید آیا اجازه دارد به کارش ادامه دهد یا خیر؟ درنهایت آیزنشتاین به همراه نیکلای چرکاسف (بازیگر نقش ایوان) در ۲۵ فوریه ۱۹۴۷ در کرملین حضور یافتند و بلافاصله پس از پایان دیدارشان شرح رویدادهای جلسه را نوشتند.
«ایوان مخوف» طی دو قسمت به فراز و نشیبهای زندگی تزار ایوان چهارم، معروف به «ایوان مخوف» میپرداخت. ایوان، معاصر با ملکه اليزابت در قرن شانزدهم میزیست و برای اولین بار با برانداختن نظام ملوکالطوایفی، روسیهای متحد و زیر یک پرچم به وجود آورد.
۲۵ فوریه سال ۱۹۴۷
به ما گفته شد ساعت ۱۱ صبح در کرملین باشیم. رأس ساعت ۱۱، رفیق پوسکر بیشف وارد شد و ما را به اتاق مطالعه راهنمایی کرد. رفقا استالین، مولوتوف و ژدانوف نیز در انتظار بودند. سلامی کردیم و دور میز نشستیم.
استالين: شما یک نامه نوشته بودید، جواب به دلایلی به تأخیر افتاد. اول فکر کردم که پاسخی مکتوب بدهم، بعد ترجیح دادم حضوری گفتگو کنیم. آیا تاریخ را مطالعه میکنید؟
آیزنشتاین: کموبیش.
استالين: کموبیش! خود من هم دانش کمی درباره تاریخ دارم ولی فکر میکنم شما تصویری مخدوش از اوپریچنینا نشان دادهاید. اوپریچنینا یک گروه سلطنتی بود، در مقابل یک ارتش فئودال. شما این اوپریچنینا را نوعی کوکلاکس کلان معرفی کردهاید.
آیزنشتاین: آنها کلاه سفید بر سر داشتند، افراد ما کلاه سیاه دارند.
مولوتوف: ولی این تفاوت، اساسی نیست.
استالین: ضمناً تزار شما مردد است، درست مثل هملت. همه او را به جای اینکه بگذارند خود تصمیماتش را بگیرد، تحریک میکنند. تزار ایوان یک حاکم بزرگ و هوشمند بود. دلیل بر هوشمندی ایوان همین بس که وی از دیدگاه ملی دفاع میکرد. او اجازه ورود به اتباع بیگانه را نمیداد و کشور را در مقابل نفوذهای خارجی حفظ کرد.
ژدانوف: ایوان مخوف شما به یک فرد مبتلا به ضعف اعصاب شبیه است.
استالین: شخصیتهای تاریخی باید به دقت تصویر شوند. برای مثال، در قسمت اول این اشتباه است که ایوان با زنش بوسهای طولانی رد و بدل کند. در آن زمان این عمل ممنوع بوده.
ژدانف: تصویر، زیر بنای بیزانسی دارد. حتی در این حالت نیز فیلم پرداخت نشده.
مولوتوف: قسمت دوم زیر تعداد زیادی طاق و سرداب جریان دارد، هیچ حرفی از مسکو در میان نیست و تصویری هم از مردم نشان داده نمیشود. البته شما میتوانید توطئهها و سرکوبها را نشان دهید ولی فیلم نباید فقط مختص به اینها باشد.
استالین: میتوان بیرحمی ایوان را نشان داد. ولی باید بگویید که این بیرحمی بنابر ضرورت بوده. اتفاقاً یکی از خطاهای ایوان، سهلانگاری در قلع و قمع پنج خانواده فئودال بود. اگر وی این خانوادهها را از بین میبرد، دیگر دوران بحرانها هم پدیدار نمیشد. ولی ایوان کسی را میکشت و بعد متأسف میشد و برای مدت زمانی طولانی به دعا میپرداخت. ایوان میبایست راسختر میبود.
ژدانف: به نظر میرسد که سایهها به آسانی شما را گمراه کردهاند؛ حتی ریش ایوان مخوف نیز موقع حرکت حواس تماشاچی را پرت میکند. سر تزار بارها بالا میرود تا ریشش دیده شود.
در اینجا آیزنشتاین قول میدهد که در آینده ریش تزار را کوتاه کند. در پایان استالین سؤالی در مورد نحوه پایانبندی فیلم میکند.
استالین: بهترین راه کدام است؟ – دو فیلم دیگر نیز ساخته شود – یعنی قسمتهای دوم و سوم – و یا راهحل دیگری نیز هست؟ چطور فیلم را به پایان میبرید؟
چرکاسف: فیلم با جاده لیوونیا، مرگ قهرمانانه مالیوتا اسکوراتوف و حرکت به طرف دریا پایان میگیرد. در این آخری است که ایوان مخوف درحالیکه نیروهایش وی را احاطه کردهاند در کنار ساحل ایستاده و میگوید: «ما بر دریاها ایستادهایم و ایستادگی جبر ماست.»
استالين: همینطور هم بوده. البته کمی بیشتر از این.