به تازگی فیلم کوتاه جدیدی از ژان ماری استروب با نام «فرانسه علیه روباتها» در وبلاگ کینو اسلنگ به نمایش گذاشته شده است. فیلمی که به ژان لوک گدار تقدیم شده و عنوانش را از نام رسالهی ژرژ برنانوس در سال 1945 گرفته است؛ رسالهای متشکل از متون مختلف که نقد صریحی بر جامعهی صنعتی است و در آن برنانوس ادعا میکند که ماشینیسم آزادی را محدود و شیوهی تفکر انسان را مختل میکند و اینکه تمدن فرانسه با شیوهی آنگلوساکسونها در پرستش تکنولوژی ناسازگار است.
مونولوگ فیلم (ترجمه از فرانسه: متن برگرفته از فصل اول کتاب La France contre les Robots، ترجمه به فارسی:پتریکور)
کلمهی انقلاب برای ما فرانسویان واژهای مبهم نیست. ما میدانیم که انقلاب یک گسست است، که یک امر مطلق است. چیزی به عنوان یک انقلاب متعادل وجود ندارد، چیزی به عنوان یک انقلاب برنامهریزیشده، همانطور که مثلاً از یک اقتصاد برنامهریزیشده صحبت میکنند، وجود ندارد. انقلابی که ما از آن صحبت میکنیم، یا کل نظم موجود را سرنگون خواهد کرد یا اصلا رخ نخواهد داد. اگر ما بر این باور باشیم که سیستم فعلی قابلیت اصلاحِ خود را دارد و به خودی خود میتواند از مسیر مرگبار تغییر تدریجیاش به سوی دیکتاتوری- دیکتاتوری پول، دیکتاتوری نژاد، دیکتاتوری طبقه و دیکتاتوری قومی جلوگیری کند، قطعا از به جان خریدن انفجاری که منجر به نابودی داراییهای باارزشمان میشود، امتناع خواهیم کرد؛ داراییهایی که تنها با گذشت زمانِ طولانی، پشتکار، از خودگذشتگی و عشق فراوان بازسازی میشوند. اما سیستم کنونی، سیر تغییر تدریجیِ نامطلوبش را با این دلیلِ مطلوب که دیگر در حال رشد نیست تغییر نخواهد داد؛ بلکه تنها به منظور دوام و بقای بیشتر است که خود را دوباره سازماندهی خواهد کرد. سیستم به دور از ادعای حل تناقضات خود-که در هر صورت نیز حل آنها غیرممکن به نظر میرسد- هرچه بیشتر به تحمیل این تناقضات با استفاده از زور و از طریق کنترل سختگیرانهی فعالیتهای فردی که روز به روز هم انعطاف ناپذیرتر و خصوصیتر میشوند، گرایش پیدا میکند، آن هم به نام یک نوع سوسیالیسم دولتی، که شکل دموکراتیکِ دیکتاتوری است. هر روزی که میگذرد، دلایل بیشتری برای ما در اثبات اینکه دوران آرمانگراییِ ناب و ایدئولوژیِ صرف، از نیویورک گرفته تا لندن و مسکو، مدتهاست که سپری شده، رو میشود. با نگاهی به امپریال دموکراسی انگلیسی، دموکراسیِ پلوتوکراتیک آمریکایی و امپراتوری مارکسیستی مستعمراتِ شوروی میتوان به این نتیجه رسید که اگر نگوییم آنها کاملاً دست در دست یکدیگر بودهاند، دستکم هدف مشابهی را دنبال کردهاند. یعنی با تمام وجود و حتی در عین مخالفتِ ظاهری، در پی حفظ نظامی بودهاند که در آن به قدرت و ثروت رسیدهاند. چه آنکه روسیه هم کمتر از آمریکا و انگلیس از نظام سرمایهداری سود نبرده و مدتها نقش عضو پارلمانی را بازی کرده که در قالب اپوزیسیون ثروتی برای خود به هم زده است. در یک جمله میتوان گفت که رژیمهایی که در گذشته به لحاظ ایدئولوژیک در مقابل هم قرار داشتند، حالا کاملاً توسط تکنولوژی با یکدیگر متحد شدهاند و در چنین جهانی که تحت سلطهی تکنولوژی است، آزادی از دست رفته است.