در فاصلهی چند روز مانده به نود و یکمین مراسم آکادمی علوم و هنرهای سینمایی و فارغ از حدس و گمانهای هرسالهی برندگان در روزهای منتهی به مراسم، میتوان به ابعاد دیگر این پرسروصداترین جایزهی دوران پرداخت و بهجای گفتن از عظمت اسکار میتوان از بیرحمی تحملناپذیر آن نیز نوشت؛ که از آغاز برگزاری این مراسم سالیانه به جز چند مورد استثنایی، نظرات آکادمی بهندرت با آرای منتقدان همنظر بوده است. علاقهی وافر اسکارِ محافظهکار به خوراکهای پوپولیستی، اخلاقگرا و همهگیر یا آثار حماسی غولآسا و بعضاً بلاک باسترها، باعث شده تا جای بسیاری از فیلمهای مستقل در لیست برندگان خالی باشد. گروه کثیری از کارگردانان بزرگ و افسانهای تاریخ سینما هیچگاه برنده اسکار نشدند و شاید آنقدر باید فیلم میساختند تا در آخر نامشان جایزهی یک عمر فعالیت سینمایی را نصیبشان میکرد. در اینجا ما با فهرست بلندی از فیلمهای بسیار خوبی روبرو هستیم که میتوانستند در میان برندگان باشند و انتخابنشدهاند؛ فیلمهایی بهمراتب جسورانهتر و به لحاظ هنری ارزشمندتر که میتوانستند آبروی اسکار را در طی سالیان بخرند.
1- روشنایی شهر (1931)
کارگردان: چارلی چاپلین
برنده ی آن سال: سیمارون ( وسلی رووگلز)
بهترین فیلم چاپلین حتی در یک رشته هم نامزد دریافت جایزه نشد. شاید دلیل این امر از سکه افتادن فیلمهای صامت در سال ۱۹۳۱ بود. شاید هم این میزان بیمحلی اولین نشانههای جبههگیری آکادمی در برابر آثار کمدی بود. اما فارغ از این دلایل در آن سال هیچ فیلمی در مقایسه با روشناییهای شهر لیاقت دریافت جایزه را نداشت
2- صورت زخمی(1932)
کارگردان: هوارد هاکس
برندهی آن سال: گراند هتل(ادموند گولدینگ)
در اوایل دهه 30، فیلمهای گانگستری کمکم پرطرفدارترین ژانر سینمایی لقب گرفتند و صورت زخمی قطعاً یکی از بهترین نمونههای این ژانر است. این فیلم از همان صحنههای نخست تأثیرگذار است و در نظر منتقدین همچنان اثری نو، بدیع و حتی شوکآور باقیمانده است. بازسازی برایان دی پالما از این اثر جالب بود اما هرگز نتوانست به پای نسخه اصلی برسد.
3- همشهری کین(1941)
کارگردان: اورسن ولز
برندهی آن سال: دره من چه سرسبز بود (جان فورد)
اگرچه دره من چه سرسبز بود لیاقت و شایستگی دریافت اسکار را داشت اما نه در سالی که همشهری کین و شاهین مالت هم در کنارش در لیست نامزدها به چشم میخوردند. در این روزها که نام همشهری کین به عنوان بهترین فیلم تاریخ سینما در بالای تمامی فهرستهای منتقدان خودنمایی میکند، واقعاً بهسختی باور میکنیم که این اثر در زمان خودش تنها برندهی بهترین فیلمنامه ارجینال شده است و از آن سختتر باور این مسئله است که ولز تنها اسکاری که گرفت، اسکار افتخاری یک عمر فعالیت هنری در سال ۱۹۷۱ بود.
4- غرامت مضاعف (1944)
کارگردان: بیلی وایلدر
برندهی آن سال: به راه خودم می روم (لئو مک کری)
بیلی وایلدر برخلاف ولز و گروه کثیری از کارگردانان بزرگ سینما برندهی اسکارهای متعددی شد. دقیقش را بخواهید هفت عدد. اما نکته اینجاست که او در به دست آوردن اسکارِ فیلمی ناکام شد که در طول تاریخ سینما الگوی تمام فیلمهای نوآر است. شاید امروزه غرامت مضاعف در مقایسه با نوآرهای پس از آن، اندکی قدیمی و کهنه به نظر برسد اما همه خوب میدانیم که هیچکدام از این آثار، هر چه باشند غرامت مضاعف برای سینما نمیشوند
5- مرد سوم (1950)
کارگردان : کارول رید
برندهی آن سال: همه چیز درباره ی ایو ( جوزف ل. منکه ویتچ)
مرد سوم شاید بهترین فیلم نوآر تاریخ سینما باشد اما فرای فیلم برداری سیاه و سفید اثر – که کاملا به حق برندهی اسکار شد – این شاهکار کارول رید بود که در رشته بهترین فیلم باید اسکار می گرفت و در عین ناباوری حتی اسمش در میان نامزدهای بهترین فیلم هم نیامد ( حقیقت اینجا بود که تولید و تهیه فیلم در انگلستان شانس حضور آن را به حداقل رساند). با این که سانست بلوار و همه چیز درباره ایو هم فیلم های بسیار خوبی بودند و رقابت سختی در تعداد مجسمه های اسکار با هم داشتند، اما مرد سوم به عنوان مهمترین فیلمِ ژانر مورد بی مهری کامل آکادمی قرار گرفت. همچنین ولز می بایست به خاطر این فیلم برنده بهترین بازیگر نقش مکمل مرد می شد اما حتی او را مستحق حضور در میان نامزدهای این رشته هم ندانستند.
بی رحمی تحمل ناپذیر اسکار(قسمت دوم)
بی رحمی تحمل ناپذیر اسکار(قسمت سوم)
بی رحمی تحمل ناپذیر اسکار(قسمت چهارم)
منبع: «مووی میکر»، مقالهی دانلد ملانسن- با ترجمهی حامد صرافیزاده منتشر شده در روزنامه شرق سال 1384