ده فرمان دگما

ده فرمان دگما

هر بیانه ای یعنی ابراز وجود و اعلام موجودیت. یعنی که باید ما را به رسمیت بشناسید. و وقتی که بیانه توسط چند سینماگر زیرک نوشته شده باشد، رادیکال هم باشد و به تمام سینما از هالیوود گرفته تا موج نوی سینمای فرانسه حمله کند و تازه نامش «دگما» هم باشد، بیشتر هم مطرح خواهد شد.

لارس فون تریر به همراه توماس وینتربرگ،کريستين لورينگ و سورن ياکوبسن در سال 1995عصاره ی بحث ها و گفت و گوهایشان در کپنهاگن را تحت عنوان بیانیه دگما 95 منتشر کردند تا سینماگران دنیا را با ده فرمان فرمالیستی عجیب شان آشنا کنند. آنها در ابتدای بیانیه، دگما 95 را نه یک گروه که یک عملیات نجات معرفی کردند که هدف آن، مقابله با گرایش های شخصی در سینمای معاصر و مقابله با توهم سازی در سینما است. آنها با حمله به سینمای بورژوا و سینمای ضد بورژوا (موج نو) که در نظر آنها حالا خود بدل به بورژوا شده بود، بیانه ی خود را آغاز کردند و در ادامه مفهوم مولف و تئوری مولف را یک توهم بورژوایی دانستند و با لحنی گزنده سینماگران را سرزنش کردند که:

«هدف والای سینماگران منحط این است که تماشاگران را فریب دهند. آیا این تمام چیزی است که که به آن مباهات می کنیم؟ آیا این تمام چیزی است که صد سال سینما برای ما به ارمغان آورده است؟»

آنها در ادامه ی بیانیه از آوانگاردها به عنوان طلایه داران سینما خواستند که برای دوری از فرد گرایی فیلم های خود را در قالبی متحدالشکل عرضه کنند و برای این اتحاد، سوگند نامه ای به نام «سوگند پاکی» را با ده قانون نوشتند که:

1- فیلمبرداری باید در لوکیشن واقعی انجام شود. اجزا و وسایل صحنه نباید به آنجا آورده شوند.

2- صدا به هیچ وجه نباید جدای از تصویر تولید شود و بالعکس. (از موسیقی نباید استفاده شود مگر در آنکه سر صحنه فیلم برداری نواخته شود.)

3- دوربین باید روی دست باشد. (فیلم نباید جایی که دوربین قرار گرفته اتفاق بیفتد بلکه فیلمبرداری باید جایی انجام شود که فیلم در جریان است.)

4- فیلم باید رنگی باشد. (اگر نور برای فیلمبرداری خیلی کم باشد، فیلمبرداری باید قطع شود و یا یک لامپ به دوربین وصل شود.)

5- استفاده از فیلتر و لنز ممنوع است.

6- فیلم نباید شامل حرکات سطحی و ظاهری باشد. (صحنه های قتل، تیراندازی و غیره نباید در آن وجود داشته باشد.)

7- زمان و مکان فیلم باید واقعی باشد. (به عبارت دیگر فیلم اینجا و الان اتفاق می افتد.)

8-  تقسیم بندی فیلم ها بر مبنای ژانرهای رایج قابل قبول نیستند.

9- قطع فیلم ها باید 35 میلی متری باشد.

10-کارگردان نباید سرمایه گذار فیلم باشد و نامش نباید در ابتدای فیلم بیاید.

و سوگند نامه این گونه به پایان می رسید که :

من به عنوان یک کارگردان سوگند می خورم که از اعمال سلیقه شخصی خودداری کنم! سوگند می خورم در خلق یک “کار” از درنظر گرفتن منفعت آنی به مصلحت کلی خودداری کنم. هدف متعالی من بیرون کشیدن حقیقت از درون شخصیت ها و صحنه است. سوگند می خورم باتمام امکانات موجود و به رغم هر سلیقه خوب و ملاحظه زیبایی شناختی چنین کنم.

این اولین بار نبود که در سینما گروهی از کارگردانان بیانیه می دادند و مصمم به پیروی از قواعد و قوانین یکسان برای مبارزه با آنچه رایج بود می شدند. در دهه 20 «ورتوف» از کارگردان های انقلابی روس در مجموعه نوشته های دنباله دار خود، کل درام را افیون توده ها نامید و در عوض فیلم سازان را به ساخت فیلم هایی با مضامین سیاسی غیر داستانی با دوربین های دستی تشویق می کرد. نئورئالیست های ایتالیا هم روش هایی متفاوت از جریان غالب سینما را در سال های پس از جنگ جهانی دوم پی گرفتند. هنرپیشه های غیر حرفه ایی، لوکیشن های واقعی و داستان هایی بر مدار امور روزمره و پیش پا افتاده از مولفه های اصلی این سینما بودند تا اینکه در اوایل دهه 60 کارگردان های پر شر و شور سینمای فرانسه هم که کارشان را با نوشتن نقد در نشریه کایه دو سینما آغاز کرده بودند، موج نو را با عنوان «سینمای آوانگارد نوین» بنا نهادند.کمی بعدتر در آلمان کارگردانان جوان آلمانی مانیفست اوبرهاوزن را در سال 62 منتشر کردند. فصل مشترک همه ی این جنبش ها و حرکت های آوانگارد ذات واکنشی آنها بود. آنها به وجود آمده بودند تا جایگزین جریان غالب سینمای جهان قرار بگیرند. دگما 95 هم از این قاعده مستثنی نبود و مانند اسلاف خود در واکنش به سینمای هالیوود، نوعی سینمای ساده و کم خرج و مستقل را ترویج می کرد.

دگمایی ها بعد از خواندن سوگندنامه به سرعت درگیر تولید محصول نمونه خود شدند تا سبک خود را بیشتر به سینمای جهان معرفی کنند. آنها در سال 98 با دو فیلم دگما یک (جشن) و دگما دو (احمق ها) توانستند در جشنواره کن حضور یابند و به موفقیت هم برسند. آنها به این نتیجه رسیده بودند که برای نفی بیشتر مولف و فردگرایی و اتحاد در ساخت فیلم به جای نام از شماره در کنار «دگما» استفاده کنند و نام کارگردان هم در فیلم ذکر نکنند. آنها این روند را در سال 99 هم ادامه دادند و تعداد فیلم های بی نامشان را به 4 رساندند. در این میان «احمق ها» ساخته فون تریر به نوعی حدیث نفس گروه دگما بود. احمق های تریر در فیلم همان کاری را می کنند که تریر و همکارانش کردند. آنها هم تصمیم می گیرند قوانین متداول را زیر پا بگذارند و به اصل خود و به احمق درون خود برگردند همان طور که دگما دعوتی بود به بازگشت به اصل و سینمای برادران لومیر.

اینکه دگمایی ها چقدر موفق شدند که بر اصول ده گانه خود بمانند، موضوع بحث حاضر نیست( اصلا مگر می توانستند که بر همه اصول خود بمانند؟) اما می توان گفت که فیلم ساختن به سبک دگما 95 بیشتر یک جور ماجراجویی بود و چهار فیلمساز دانمارکی همگی ماجراجویانی بودند که می خواستند سینما را به سبک خود نجات دهند و در تاریخ، وجه مشترک تمام جریانات سینمایی متضاد همین بوده است. آنها ذات سینما را دوست داشته اند.

Latest

Read More

Comments

دیدگاه شما

لطفا دیدگاه خود را وارد نمایید
نام خود را وارد کنید

19 − seven =