فیلمی که رکورد دریافت بهترین نقدها در تاریخ روتن تومیتوز را داراست. این فیلم حتی یک نقد منفی هم تابهحال نگرفته و توانسته نمرهی کامل منتقدان را از قریب به ۱۷۰ نقد بگیرد. «لیدی برد» اولین کارگردانی «گرتا گرویگ» است. او پیشتر در نوشتن فیلمنامه، دستیار کارگردانی و بازیگری در چندین فیلم مستقل نقش داشته و اینجا در فیلم «لیدی برد» در واقع با گرتهبرداری از شخصیت خودش کاراکتری را با بازی سرشه رونان به تصویر میکشد که ۱۵ سال از خودش جوانتر است. داستان «لیدی برد» در شهر ساکرامنتو میگذرد. شهری که گرتا گرویک در آنجا بزرگ شده است. کریستین مک فرسون، ۱۷ساله، کاراکتر اصلی فیلم است. دختری غالباً پرخاشگر که نام خود را لیدی برد گذاشته. او علیه مادرش «ماریون» میخروشد و در مدرسه درباره وضعیت اقتصادی خانوادهاش دروغ میگوید. عناصر آشنای دوران بلوغ در تصویر جسورانهی لیدی برد از مادر و دختری که مدام با یکدیگر جدل دارند و به زودی قرار است به دلیل کالج رفتن دختر از هم دور شوند، به اوج میرسند.
گرویگ میگوید: واقعیت این است که من یک مادر بینقص و یا یک دختر کامل نمیشناسم. مادران همان عوالمی را داشتهاند که دخترانشان حالا میخواهند داشته باشند و من میخواستم این را به تصویر بکشم. با توجه به فیلمهای خوبی که در مورد بلوغ پسران وجود داشت، میخواستم این بار از دید زنانه به آن نگاه کنم. با تمام جزئیاتش. باید نشان میدادم که «پسر بچگی/Boyhood» برای یک دختر چطور میتواند تصویر شود؟ یا «چهارصد ضربه».
فیلم «لیدی برد» البته برای بسیاری از فیلمبازان ایرانی، شاید به اندازه بینندگان و منتقدان آمریکایی کامل نباشد. میتوان گفت که این نوع پرداخت شیرین و سرگرمکننده و البته پرجزئیات از دوران بلوغ برای فیلمبین ایرانی با توجه به پیچیدگیهای بسیار زیاد زندگی در این منطقه جغرافیایی در اولویت نیست و به تصویری بسیار پر پیچ و خمتر احتیاج دارد تا بتواند همذات پنداریاش را جلب کند. چنانچه برای «Boyhood» هم این گونه بود و در سالی که تمام منتقدان آمریکا یکصدا از شاهکار بیبدیل لینکلیتر میگفتند؛ اینجا در ایران از آن همه قدردانی خبری نبود.
واکنش منتقدان:
کارولین مدن/ ریورس شات
درک عمیق گرویگ و رونان از تجربهی نوجوانانهی دخترانه، در فیلم لیدی برد به خوبی نشان داده میشود. از جمله اینکه چگونه دختران نوجوان برای شکل دادن هویت خود تحتتأثیر دیگران هستند. یک فردگرایی غریزی در رویکرد گرویگ به شکل و جریان دیالوگها وجود دارد. گرویگ ضمن مخالفت با این عقیده که داستانهای مربوط به دختران نوجوان باید بر روی عشق متمرکز باشند؛ هدف فیلمش را بر مفهومی از هویت بنا میکند و در نهایت تصویری درست از این سالهای سرگشتگی ارائه میدهد.
سوزان ولزچینا/ وب سایت راجر ایبرت
داستان آشنای دخترکی عاصی که سلطهی ایدئولوژیک نهاد خانواده را برنمیتابد و دست به شورش میزند. به نظر میرسد که فیلم به نحوی حدیث نفس کارگردانش است. زنی که خود پیشتر در سنین بلوغ چنین وضعیت بحرانیای را از سر گذرانده است. همان طوری که خودِ گرویک تلویحی بدان اشاره کرده است چنین داستانی را صرفاً یک فیلمساز زن میتواند بسازد. فیلم او یک خصلت اتوبیوگرافیکال دارد و هرچند یک اثر تماماً مستقل است اما میتواند با توجه به جسارتهای مضمونیاش فیلمی مربوط به جریان اصلی سینمای هالیوود نیز قلمداد شود. شعار اصلی فیلم نیز در ادامهی چنین مسیر جسورانهای است. شعاری که از دهان کریستین کاراکتر اصلی فیلم خارج میشود: “دورهی آموزش و یادگیری در دبیرستانها به پایان رسیده است”
پیتر تراورس/ رولینگ استون
درست زمانی که تصور میکنید دیگر هیچ فیلم خوب و هیجانانگیزی با محوریت داستان بلوغ وجود ندارد و دیگر تمام ماجراها گفته شده و به اتمام رسیده است، فیلم «لیدی برد» با قدرت هرچه تمامتر به روی پرده سینماها میآید. ساخت این فیلم به نحوی به این موضوع اشاره میکند که تا زمانی که هر روز یک استعداد جدید پا به این سینما میگذارد، هیچ سبک داستاننویسی و فیلمسازی به پایان نخواهد رسید و همیشه فردی هست که به ما دوباره بفهماند هنوز هم می توان از زاویه ای جدید به موضوع خاصی نگاه کرد و آن را به تصویر کشید.
مصاحبه با گرتا گرویک درباره «لیدی برد»
گرتا گرویگ در این گفتگو با مرکز فیلم لینکلن، به فرآیند ساخت «لیدی برد»، الهامات و چالشهایی که در مسیر اولین کارگردانیاش با آنها روبهرو بوده میپردازد.