«آگیره، خشم خدایان» فیلمی است که نام ورنر هرتزوگ را به عنوان یکی از طلایه داران سینمای نوین آلمان در دهههای هفتاد و هشتاد میلادی مطرح کرد. سینمای نوین آلمان، جنبشی که از دل جشنواره اوبرهاوزن در سال ۱۹۶۲ سربرآورد. در این جشنواره ۲۶ نویسنده و فیلمساز آلمانی با امضای بیانیه مشترکی تشکیل گروهی با نام یونگر داچر فیلم (سینمای جوانان آلمانی) را اعلام کردند. در سالهای بعد، موجی از سینماگران مطرح برخاستند که ورنر هرتزوگ، راینر ورنر فاسبیندر و ویم وندرس به همراه فولکر اشلندورف و الکساندر کلوگه شاخصترین آنان بودند.
سینمای نوین آلمان درست مثل موج نوی فرانسه سینماگرانی با سلیقهها و گرایشهای متفاوت را دربرمیگرفت که ویژگی مشترک همه آنها بازخوانی تاریخ آلمان، مخالفت با سینمای پوسیده و کهنه آلمان که آن را به طعنه پاپاکینو یعنی سینمای پدربزرگها مینامیدند و رهایی از قید و بندهای موجود بود. این سینما نسبت به موج نوی فرانسه نخبه گرایانه تر و سیاسی تر به شمار میرفت.
فیلم های ورنر هرتزوگ را به سختی می توان در یک جریان دسته بندی کرد. در حالیکه اکثر فیلم های بعد از سال ۱۹۶۵ کارگردانان جوانِ آلمانی به یک یا دو روش با موضوعات تاریخی یا معاصر، اجتماعی یا سیاسی ساخته می شدند، ورنر هرتزوگ در آثارش هدف دیگری را دنبال می کرد که به راحتی نمی توان یک قالب مشخص برای آن تعیین کرد، چرا که به قول خودش این حدیث نفس اوست که آثارش را می سازند: “فیلم هایم از یک جادوی قوی پدید می آیند و می دانم که من چیزهایی را در آن مکان ها دیده ام که تا به حال کسی نه شناخته و نه دیده است. ” او هر کدام از فیلمهایش را در محل های دور و یا عجیب و غریب ساخته است. «نشانه های حیات» را در یونان، «سرداب» را در قسمتی از صحراهای شمال آفریقا، «حتی کوتوله ها هم از کارهای کوچک شروع کردند» را در جزایر آتلانتیک لانزاروت و «آگیره، خشم خدایان» را در پرو و برزیل.
هرتزوگ را خیالباف رمانتیک سینمای آلمان لقب داده اند، مولفی شوریده و مجنون، و روحی بی قرار و ناآرام که پرسش هایی اساسی و جدی در مورد زندگی ها، مکان ها و شخصیت های غریبی که به نمایش می گذارد، مطرح می کند. سینماگری بی پروا، آواره و خستگی ناپذیر که بارها جانش را بر سر فیلم هایش به خطر انداخته و تا آستانه مرگ پیش رفته است.: “من دیگر نباید فیلم بسازم، باید بروم دیوانه خانه، آدم که با زندگیاش این کار را نمیکند.”
هرتزوگ به رغم شهرتش (این آدمی است که بعد از باخت در شرط بندی با ارول موریس(مستند ساز) کفشش را در حضور جمع پخت و خورد) و دستاوردهای رسمی اش (بیشتر از پنجاه فیلم که چهارده تایش فیلم بلند داستانی است) و تایید شدنش (فرانسوا تروفو او را بعد از هیچکاک بزرگترین فیلمساز زنده دنیا می دانست) وقتی که با کارگردان های هم تراز خود مقایسه می شود، نسبتاً گمنام است. چراکه هرتزوگ برخلاف بیشتر معاصران خود رادیکال سیاسی از آب درنیامد و در عوض، یک زیبایی شناس افراطی شد.
شخصیت های فیلم های هرتزوگ را مردان و زنانی عجیب و نیمه دیوانه تشکیل می دهند که او با آنها همذات پنداری کرده و بخشی از وجود خود را در آنها می بیند. در فیلم های او، آدم های ناسازگاری را می بینیم که در سخت ترین شرایط ممکن برای بقا و حفظ موجودیت و ارزش هایشان می جنگند و تلاش آنها برای انطباق با جامعه پیرامون شان، غالبا بی نتیجه می ماند. گرایش هرتزوگ به مکان های اگزوتیک و آدم های غریب در فیلم هایش، همواره با نقد او از تمدن صنعتی، استعمار و مدرنیته همراه بوده است.
۷-آگیره، خشم خدایان
Aguirre, the Wrath of God
کارگردان: ورنر هرتزوگ
نویسنده: ورنر هرتزوگ
ژانر: درام، بیوگرافی
مدت زمان: ۹۵ دقیقه
سال اکران: ۱۹۷۲
کشور: آلمان غربی
لینک دانلود فیلم آگیره خشم خدایان
کوتاه درباره فیلم: آگیره به عنوان یک انسان جاه طلب، بیرحم و متوهم در جستجوی فتح سرزمینهای بزرگ ناشناخته است و در این مسیر هر آنچه دارد فدا میکند و تا آخرین لحظه نیز در هذیان خود غوطه ور است. طبیعت، درختها، رودخانه و حتی بومیها و افرادش فقط «وسیلههایی» هستند برای رسیدن به هدفی نارسیدنی و وهمآلود. نگاه سرد و بیروحش، در کنار جاهطلبی و توهماش او را به موجودی ترسناک تبدیل کرده است. او علیرغم قدرتش هرگز به محیط اطراف مسلط نیست؛ رودخانه و طبیعت وحشی پیوسته از او قربانی میگیرند و بومیان ناپیدا از پشت درختان جنگل، تیرهای زهرآگین به سوی او و افرادش پرتاب میکنند اما او میاندیشد که «خدایان زمین» است و میتواند این همه را به زیر یوغ خود در آورد. او موجودی است که با تمام قدرت و توان مادی و معنویاش به سوی رویایی پوچ (نیستی) حرکت میکند.
آگیره تنها نماینده ی انسان اسپانیاییِ استعمارگر قرن شانزدهم نیست؛ بلکه نمایندهی انسان جاهطلب، مغرور و متوهم امروزی نیز هست. انسانی که در زلزله خیزترین منطقه ی زمین بیش از ۵۰ نیروگاه هستهای میسازد؛ انسانی که به خاطر رسیدن به هدفش حاضر است دنیا را به جنگ بکشد؛ انسان مصرفگرایی که تولید بیشتر را تنها راه رسیدن به هدف میداند و مغرورانه میاندیشد که میتواند زیست کره را مهار کند اما هیچ زمین سفتی که بتواند وزنش را تحمل کند نمییابد.
این فیلم نیز مانند فیلمهای دیگر هرتزوگ توسط توماس ماخ به زیبایی و با رنگ های فوق العاده و حرکاتی خیال انگیز و بهجا که گاه بر دست و گاه با چرخش ۳۶۰ درجه ای فیلمبرداری شده است و مطالعه درخشانی است از آرمانگرایی ای که بر اثر تعصب و خیال پردازی به بربریت تبدیل شده است که البته آرمانهای حزب نازی را به روشنی در آن میتوان احساس کرد. به بیانی دیگر این فیلم نگاه متافیزیکی هرتزوگ را در خود منعکس کرده است. تکنولوژی سده بیستمی و عقلگرایی نزد ما به مذهبی مصون از خطا تبدیل شده و هرتزوگ به ما هشدار میدهد که تکنولوژی و عقل گرایی در نزد کاشفان اسپانیایی در پرو نیز همان قدر مصون از خطا به نظر می رسید. و چنانچه خود تذکر میدهد، ما را توهمات ژنده ی پاره احاطه کردهاند. حال آنکه ما به تصاویر تازه نیاز داریم. تصاویری که به زمانهی ما تعلق دارند و قادرند ما را در درک خویشتن، درک موقعیت امروزمان و درک پایگاه تمدنمان یاری رسانند.
«آگیره خشم خدایان» برخلاف فیلمهای هم ردیف خودش مورد توجه جشنوارهها قرار نگرفت و حتی ۵ سال طول کشید تا در ۱۹۷۷ در آمریکا به نمایش دربیاید اما اندک اندک جای خودش را باز کرد تا جایی که در فهرست ۱۰۰ فیلم برگزیده تاریخ سینما از سوی مجله تایم قرار گرفت و بر فیلمها و فیلمسازان بعد از خودش تاثیر فراوان گذاشت که یکی از این فیلمها «اینک آخرالزمان» فرانسیس فورد کاپولا است که از حیث سبک بصری و المانهای روایی وامدار فیلم هرتزوگ است.