1- پیروزی بلشویسم در جنگ داخلی روسیه به رژیم لنین فرصت داد تا جایگاهش را تثبیت کند و بر اساس آن در دسامبر سال ۱۹۲۲، اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی تاسیس شد. اتحاد شوروی از انقلاب 1917 سربرآورده بود، از دو انقلاب: انقلاب فوریه که باعث فروپاشی نظام تزاری شده بود و بعد انقلاب اکتبر که در واقع «انقلاب لنین و تروتسکی» (حزب بولشویک) بود و باعث شد نظام تک حزبی شکل بگیرد.
2- نشانههای تازه در ایتالیا نیز قابل رویت بود؛ در ایتالیا، رهبر حزب فاشیست، بنیتو موسولینی، شاه ویکتور امانوئل سوم را تحت فشار قرار داد که او را به نخست وزیری بگمارد تا این چنین راه برای تاسیس یک دیکتاتوری دیگر هموار شود. به همین منظور حزب فاشیست ایتالیا در اکتبر ۱۹۲۲ از شبه نظامیان پیراهن سیاه (camicie nere) دعوت کرد تا در یک مارش نظامی در رم شرکت کنند. بنیتو موسولینی، رهبر حزب، با صف آرایی پیراهنسیاهان برای وادارکردن شاه به تفویض قدرت به وی، قصد داشت از بحران اجتماعی و سیاسی ایتالیای پس از جنگ، سوء استفاده کند. نقشهی او گرفت و حدود ۲۵۰۰۰ پیراهنسیاه در رم به به هم ملحق شدند و با اینکه حزب موسولینی تنها ۳۵ کرسی مجلس نمایندگان را در اختیار داشت، پایان اکتبر شاه از او خواست که نخست وزیر شود.
3- زنان هندی — شماری همراه بچههایشان — در اجلاس حزب «کنگرهی ملی هند» که در ژانویهی ۱۹۲۲ در بمبئی برگزار شد، گرد هم آمدهاند. بسیاری از زنان، در تلاش برای خودمختاری هند، حامی سفت و سخت فراخوان ماهاتما گاندی برای رویارویی بدون خشونت با نیروهای سلطنتی بریتانیا بودند.
نقشی که، زنان، آن زمان، در سیاست هندوستان ایفا کردند، بسیار گسترده تر از همتایان شان در بخش عمدهای از جهان غرب بود. در همین سال، ماهاتما گاندی به اتهام دعوت به آشوب، بازداشت و به شش سال حبس محکوم شد.
4- از آغازِ جنگ جهانی اول، افت ارزش پول آلمان به دلیل تامین مالی جنگ آغاز شده بود، به نحوی که در پایانِ جنگ ارزش مارک به نصف رسید. اما بعد از جنگ، مشکلات آلمان زیادتر هم شد. دولتهای پیروز و در راس آنها فرانسه، تلاش کردند تا بدترین شرایط را در معاهده ی ورسای به آلمان تحمیل کنند تا این غولِ صنعتی، دیگر هیچگاه نای بلندشدن نداشته باشد. به همین منظور غرامات جنگی سنگینی به آلمان تحمیل شد و باعث شد تا آلمان در وضعیت بسیار بدی قرار بگیرد. آلمانها از طرفی هم در جنگ شکست خورده بودند و هم نظام سیاسی شان تغییر کرده بود (تغییر نظام سلطنتی به جمهوری) و از طرفی دیگر در داخل، چپ و راستِ رادیکال، دشمن خونی «جمهوری» تازه شکل گرفته بودند. چپهای رادیکال (کمونیستها) میخواستند انقلاب کنند و نظام شوروی (شورایی) ایجاد کنند، راستهای رادیکال هم از همه چیز ناراضی بودند و جمهوریخواهان را «جنایتکارانی» مینامیدند که از پشت به سربازان در جبههها خنجر زده بودند.
این گونه بود که اقتصاد آلمان در اثر این بی ثباتی در آستانه فروپاشی قرار گرفت و در عرض یک سال ارزش مارک چنان سقوط کرد که یک دلار برابر شد با 4.2 تریلیون مارک! رقم اسکناسها دائم درشت تر میشد، تا جایی که اسکناس یک میلیارد مارکی چاپ شد.
با این توضیح، به شرح عکسی می رسیم که متعلق به سال 1922 و همین دوران فروپاشی است: با شروع تورم غولآسایی که از نیمهی ۱۹۲۲ روند رشدش تسریع شد، برای میلیونها آلمانیِ تنگدست دسترسی به غذای کافی وجود نداشت و حیوانات خانگی کالاهای لوکسی شدند که دیگر بسیاری از عهده نگهداری شان بر نمیآمدند و از آنجا که این صاحبانِ سگهای خانگی، دیگر قادر نبودند به حیوانات خود غذا بدهند، تصمیم گرفتند تا برای کشتارشان صف بکشند. یک سال بعد، اقتصاد آلمان تماماً فروریخت.
5- در بخش فرهنگ و هنر، گویی آتش پیامدهای اجتماعی ناشی از جنگ بود که شوق آوانگارد بودن را در میان هنرمندان و نویسندگان برافروخته بود. جیمز جویس، در این سال اولیس را نوشت و تیاس الیوت، شاعر آمریکایی، سرزمین بیحاصل را منتشر کرد؛ نقاشان و پیکرهسازان انتزاعی و اکسپرسیونیست هم که در حال زیر و رو کردن عالم هنر بودند. همچنان که جنگ، نظم سیاسی حاکم را متزلزل ساخته بود، فرهنگ سنتی هم به نفع مدرنیسمی نامأنوس، هماوردطلب، مشوش و بدعتآمیز، در حال اضمحلال بود.
در عکس پنجم اثر انتزاعی بیعنوانِ واسیلی کاندینسکی، هنرمند روس را می بینیم که یکی از نمونه ای ترین آثارِ معرف آن دوران است و در همان سالی کشیده شد که کاندینسکی در مدرسهی مشهور هنر و طراحی باوهاوس(Bauhaus)، واقع در شهر وایمار آلمان، صاحب منصب شد. کاندینسکی، در انتهای دههی ۱۹۲۰ به یکی از مهمترین چهرههایی تبدیل شد که توانسته بود بر یک نسل از جوانان اروپایی که برای بهچالش کشیدن سنتهای هنری حاکم تلاش می کردند، تاثیر بگذارد.
6- سینمای اکسپرسیونیستی در کشور آلمان راه خود را آغاز کرد و به اوج خود رسید و پس از مدتی سینمای وحشت به عنوان شاخه ی مورد پسند اکثریت جامعه از همین سینمای فرهیخته و روشنفکر منشعب شد. در پنج سالی (از ۱۹۱۹ تا ۱۹۲۴) که کشور آلمان به دلیل شکست در جنگ جهانی اول و شورش و کودتا و کاهش ارزش پول و گرسنگی، در شرایط اقتصادی وحشتناکی به سر میبرد، اتفاقاً غنیترین دوران سینمای آلمان ساخته شد؛ سینمایی که بازتاب وحشت مردم از جنگ، گرسنگی و ورشکستگی بعد از آن بود.
مورنائو با کارگردانی «نوسفراتو» در سال ۱۹۲۲یکی از بهترین فیلم های صامت تاریخ سینما را بر اساس رمان دراکولا اثر برام استوکر ساخت، اگرچه آن را نمی شود یک اثر کاملا اکسپرسیونیستی دانست، ولی غلبه ی اَشکال تیز مثلث شکل و زاویه ی خاص دوربین، آغازگر فرمی بود که مورنائو در فیلم های بعدی اش مثل آخرین خنده (۱۹۲۴) و فاوست (۱۹۲۶) آن را ادامه داد و به اوج رساند.
7- جیمز جویس (۱۹۴۱-۱۸۸۲)، نویسندهی ایرلندی در سال ۱۹۲۲، شاهکار مدرن خود، اولیس، را در پاریس با تیراژ هزار نسخه، منتشر کرد. این رمان با موضوع غریب و استفادهی نامتعارف خود از زبان، مرزهای سبک نویسندگی معاصر را جابهجا کرد. فروش آن در بریتانیا و ایالات متحده، با استناد به هرزه گوییاش، ممنوع بود، ولی خیلی زود، به معیاری برای ادبیات مدرن تبدیل گردید.
8- در خاورمیانه، ارتش دوباره جان گرفتهی مصطفی کمال پاشا (آتاتورک آینده)، با شکست دادن اشغال گرانِ یونانی در آناتولی غربی و تحت تصرف درآوردن بندر اسمیرنا (ازمیر)، راه را برای تشکیل یک دولت ملی سکولار نوین،هموار کردند و نهایتاً جمهوری ترکیه در سال ۱۹۲۳ تأسیس شد. در پایان جنگ جهانی اول، متفقینِ فاتح که برای تنبیه امپراتوری عثمانی که در جنگ در کنار امپراتوری آلمان و امپراتوری اتریش – مجارستان قرار داشت، طرح تقسیم امپراتوری عثمانی را ریخته بودند، معاهده سور را به عثمانی تحمیل کردند که طی آن ترکیه شرقی و محدوده اطراف ازمیر به یونان داده شد.