ترجمه شده و زیرنویس توسط آراز بارسقیان
بعد از چند هفته گمانهزنی بالاخره مناظره میان جردن پیترسون (روانشناس کانادایی و چهرهی معروف اینترنتی در حوزهی موضوعات بحثبرانگیزِ نظری و اجتماعی) و اسلاوی ژیژک (فیلسوف، نظریهپرداز و منتقد فرهنگیِ اسلوونیایی) در 19 آوریل (30 فروردین) در «سونی سنتر» تورنتو در حالی برگزار شد که شهرت جهانی این ستارههای دنیای روشنفکری باعث شده بود تا کل صندلیهای سالن 3000 نفره ی سالن پر شود. عنوان این بحث با شعار تبلیغاتیِ «مناظرهی قرن» این بود: «خوشبختی: مارکسیسم در برابر سرمایهداری». ساختار مناظره به این صورت بود که هر طرف در ابتدا یک مقدمهی سیدقیقهای ارائه میداد و بعد پاسخهای دهدقیقهای مختصر به صورت مناظره برگزار میشد و نهایتاً با چند سؤال عمومی از سوی حضار بحث به پایان میرسید.
اما چرا این مناظره را مناظرهی قرن نامیدند؟ بدون شک هردوی این روشنفکران در حوزهی آکادمیکِ مربوط به خود سابقهای طولانی و تأثیرگذاری دارند، اگرچه ژیژکِ هفتادساله با بیش از هشتاد عنوان کتاب در برابر دو کتاب منتشرشده توسط پیترسون در عرصهی نوشتاری بسیار مشهورتر است. پیترسون 56 ساله یکی از محبوبترین و بنامترین اساتید دانشکدهی روانشناسی دانشگاه تورنتو است. پیترسون که روانشناس بالینی است، در سخنرانیهای پرشور و کتابهای پرفروش خود، مرتباً به تجاربی که در برخورد با بیمارانش داشته است ارجاع میدهد و بر مبنای آموختههای خود دستورالعملهایی برای زندگی بهتر میدهد.
او در کتاب اولش با عنوان «طرحوارههای معنا: معماری باور» میکوشد تا با کمک شاخههای وسیعی از دانش و هنر، از فلسفه و عصبشناسی تا نقاشی و ادبیات، به اسطورهها از دریچهای جدید بنگرد و تفسیری متفاوت از آنها ارائه دهد. در نگرش او، اسطورهها صرفاً تخیلاتی بیهوده و داستانهایی غیرحقیقی نیستند. چراکه نمیتوان صرفاً با تحلیلی مبتنی بر علوم طبیعی به درک آنها و ارتباطشان با حقیقت پی برد. پیترسون از میان داستانهای کهن و کتاب مقدس، داستان آگاهی و خودآگاهی انسان را نمایان و از اسطورههای مصری تاریخ شکلگیری فرد و حقوق فردی را آشکار میکند و از داستانی بسیار کهن، به آزمایشی تجربی در سالهای اخیر میرسد و با زیست و عصبشناسی، پیوندی میان دو روایت از بشر- که به نظر میرسد کاملاً از یکدیگر جدا باشند – برقرار میکند.
او در کتاب دومش با عنوان «12 قانون زندگی» میکوشد تا خواننده را با قوانینی ساده اما بسیار مهم و تأثیرگذار درباره چگونه زندگی کردن آشنا کند که به عقیدهی وی باعث دگرگون شدن زندگی شخصی و متعاقباً زندگی اجتماعی آنها میشود. او در این کتاب با استفاده از دانش روانشناختی و مطالعات گستردهاش در حوزههای مختلف علمی، فلسفی، تاریخی، سیاسی، اسطورهها و داستانهای ادبی میکوشد تا تکتک این قوانین را در بخشهایی جداگانه تفسیر و تشریح کند.
اما این دو کتاب تنها دلیل شهرت پیترسون نیستند. او در سال 2016 رشته ویدیوهایی در کانال یوتیوب خود منتشر کرد که در آن از نزاکت سیاسی و اقدام دولت کانادا در خصوص لایحه C-16 انتقاد کرد. لایحهای که حق «بیان جنسیتی» و «هویت جنسیتی» برای همه افراد ذیل قانون حقوق بشر در کانادا را محفوظ میدانست. بهعبارتدیگر در پی تصویب این لایحه هر کس حق داشت خود را زن، مرد، یا چیز دیگری بداند و این حق در زبان هم باید برای او محترم شمرده شود. بعد از تصویب، پیترسون سخنرانیِ ویدئویی پرشوری منتشر کرد و بهشدت به این لایحه تاخت. او این لایحه را «جرمانگاریِ آزادی بیان» خواند و گفت، از این به بعد، هر گفتوگوی روزمرهای میتواند بهعنوان «نفرتپراکنی» جرم قلمداد شود. پیترسون معتقد بود که دیگر بهعنوان یک استاد دانشگاه نمیتواند سر کلاس حرف بزند، چون بهمحض اینکه دانشجویی را مخاطب حرف خود قرار بدهد، ممکن است متهم به قانونشکنی شود. این سخنرانی جنجالی بزرگ در دانشگاهها و رسانههای کانادا به راه انداخت. پیترسون که در دورهی لیسانس، در علوم سیاسی تحصیل کرده بود حالا در ادامهی انتقادهای شدید خود به آنچه میراث مارکسیسم در دانشگاههای آمریکای شمالی میدانست میپرداخت. او مارکسیسم را بهاندازهی نازیسم «ایدئولوژیای مرگآور» میدانست که با لباس مبدل پستمدرنیسم، تساوی طلبی و مبارزه برای عدالت اجتماعی، دانشگاهها را اشغال کرده و همه را زیر سلطهی فکری و زبانی خود کشیده است. پیترسون را این روزها یکی از مهمترین چهرههای جناح فکریِ «راست نو» میدانند که مخالف سیاست هویت در معنای گستردهی آن به شمار میرود. پیترسون خود را متأثر از یونگ، داستایوفسکی، کی یرکگور و پل تیلیش میداند.
اما اسلاوی ژیژک یکی از برجستهترین و اثرگذارترین نظریهپردازان اجتماعی و فرهنگی است که او را با القاب مختلف و گاه عجیبی توصیف کردهاند: «مفتضحترین متفکر دوران اخیر»، «غول لیوبلیانا»، «احیاکنندهی وجوه مهیج و انقلابی مکتب روانکاوی لاكان». گیراترین توصیف را اما شاید «گلین دالی» دربارهی ژیژک عرضه کرده است: «ژیژک یک جور ویروس کامپیوتری است». ویروسی که میخواهد سیستم سرمایهداری لیبرال جهانگستر را به هم ریزد. ژیژک در قامت یک فیلسوف، تداومبخش نوعی سنتِ دکارتی است که با شکورزی به بنیاد پیشفرضِ واقعیتهای اجتماعیِ امروز حمله میکند و در عرصهی تفکر کلامی (الهیات) میخواهد به مدد شمار کثیر مثالهای برگرفته از طيف وسيع آثار ادبی و هنری از اپراهای رمانتیک گرفته تا رمانهای عامهپسند، اثبات کند که بین دو تراز وجود – تراز الهی (ابدیت) و تراز واقعیتِ زیسته و بلاواسطهی ما – پیوندی ناگشودنی و ناگسستنی در کار است. از این حیث، او متفکری سراپا هگلی است. او به تأسی از هگل به یادمان میآورد که «هرگز نمیتوان تجربههای جسمانی را از ابعاد استعلایی تجربه جدا نمود». ژیژک از اعضای مکتب روانکاوی لاکانی اسلوونی است. نخستین کتابهایی که جایگاه ژیژک را در پهنهی نظریه به عنوان مهمترین منتقد لاکانیِ فرهنگ در جهان تثبیت کردند، عبارتاند تا از ابژهی والای ایدئولوژی (۱۹۸۹) و غلط ديدن (۱۹۹۱). ابژهی والای ایدئولوژی بازسازی نظریهی انتقادی از مارکس تا آلتوسر بود و محور سامان دهندهاش قرائتی دیالکتیکی از روانکاوی لاكان است. «غلط دیدن» شرحی تکمیلی است بر مبادی و مبانی سیاسی پروژهی «بازگشت به فروید» لاكان و تشکیل یافته از شمار کثیری از گفتارهای نظری (جماعت خواهی، کلیگرایی، فمینیسم، پسامدرنیسم) که ژیژک به یاریشان پرده از علقههای شدید پنهانش در همه چیز برمیدارد، از ایدئولوژی و دموکراسیهای لیبرال گرفته تا روابط جنسی منحرف و داستانهای کارآگاهی و فیلمهای جنایی-پلیسی.
ژیژک سخنرانی پرشور و پر جنب و جوش است که در تمام سالهای فعالیتش از طرح جنجالیترین و مناقشه برانگیزترین بحثها ابایی ندارد. بخش عمدهی شهرت ژیژک به جهت استفادهی کمنظیر او از کارهای ژاک لاكان در ارائهی تفسیری بدیع و قرائتی دیگر گونه از فرهنگعامه است. او علاوه بر تفسیر روانکاوی لاكان، دربارهی مضامین و موضوعات بیشماری قلم میزند: بنیادگرایی، تساهل و تسامح، درستی سیاسی، جهانگستری، سوژگی، حقوق بشر، لنين، اسطوره، پسامدرنیسم، تكثر فرهنگها، دیوید لینچ و آلفرد هیچکاک. کار او آمیزهای غریب و جذاب است از هگل و هیچکاک، اسپینوزا و داستانهای علمی تخیلی، مارکس و برادران مارکس و…
بیشتر بخوانید: رویای مرد فیلسوف: اسلاوی ژیژک
با این توضیحاتِ کوتاه میتوان این گونه نتیجه گیری کرد که با دو سلبریتی دنیای روشنفکری طرف هستیم. ستارگانی که آنقدر افکارشان پرنفوذ و تأثیرگذار هست که بتوان مناظره میان آن دو را «مناظرهی قرن» نامید؛ حال اینکه نتیجهی این بحث چه بوده سخن دیگری است.
این ویدیوی تقریباً سهساعته توسط نویسنده و مترجمِ عزیز، آراز بارسقیان به فارسی ترجمه و در کانال شخصی ایشان منتشر شده است که با کسب اجازه در سایت مجله فرهنگی هنری پتریکور نیز در اختیار دوستدارانِ اندیشه قرار میگیرد.
منابع متن:
درآمدی بر اسلاوی ژیژک/صالح نجفی از کتاب گشودن فضای فلسفه
ژیژک در برابر پیترسون: مارکسیسم در برابر سرمایهداری/محمد ملاعباسی از سایت ترجمان
کتاب 12 قانون زندگی/جردن پیترسون
سایت Dialektika