آیا آنطور که چارلز بریمزکو در پلیلیست مینویسد، ترنس مالیک با «یک زندگی پنهان» به اوج بازگشته است؟ از زمان اکران فیلمِ جدید مالیک در بخشِ مسابقهی اصلیِ کنِ امسال که پنجمین فیلمش پس از بردنِ نخلِ طلا با «درخت زندگی» در سال ۲۰۱۱ است، منتقدان نه تنها در پاسخ به این سؤال، بلکه دربارهیِ خود این فرض که او اصلاً افتی داشته نیز به شدت اختلافِ عقیده دارند. بسیاری معتقدند که آثارِ اخیرِ مالیک -که شتاب عجیبی در ساخت و اکران دارند در مقایسه با چهار فیلمِ پیش از «درخت زندگی» که اکرانشان در بازهای سیساله پراکنده شده بود- به لحاظ کیفی کاملاً در حد و اندازهی فیلمهای قبلی او بوده و با متر و معیارِ تعیینشده در نخستین فیلمِ او، badlands برابری میکنند.
دیگرانی هم هستند که باور دارند، مالیک با سبکِ خاصی که شکل داده – سبکی که برای برخی الهامبخش است و برای برخی دیگر ناخوشایند – گرفتارِ فرمولی تکراری شده است. پیتر برادشا در مطلبی برای گاردین در توضیح این فرمول مینویسد: «حسِ نیرومندی از بودن در خلسه، ادراکی ناگهانی از بودن در لحظهی حال را نتیجه میدهد، احساسِ شوری فراگیر که بهوسیلهی مونتاژی از حرکاتِ معلق یا چرخانِ دوربین دورِ شخصیتهایی که گویی در افکارشان گم شدهاند، خلق میشود. همراه با موسیقی ارکسترالی در پس زمینه و نریشن زمزمهوارِ شخصیتها که احساسات و خاطرههای شخصی اما انتزاعیشان را روایت میکنند.»
«یک زندگیِ پنهان» بر اساس داستانِ واقعیِ فرانتس ایگرِشتتر (با بازی آگوست دیل) است، کشاورزی که با همسر و سه دخترش در سنت رادیگند ، شهرِ کوچکی در میان کوههای آلپ در اتریش، زندگی میکنند. دو سال پس از اینکه هیتلر در سال ۱۹۳۸ اتریش را ضمیمهی خاک آلمانِ نازی میکند، ایگرشتِتر به خدمت فراخوانده میشود، آموزشِ نظامیاش را به پایان میرساند و به مزرعهاش بازمیگردد. در سال ۱۹۴۳ بارِ دیگر احضار میشود، اما او بهعنوان یک مسیحی که از تمام آنچه نازیها نمایندهاش بودهاند نفرت دارد، از سوگندِ وفاداری به پیشوا خودداری میکند. ریچارد پورتن در دیلی بیست اشاره میکند که با توجه به اینکه کارگردان «علاقهی وافری به شخصیتهایی دارد که جهانِ مادی را به خاطرِ رسالتی والاتر رد میکنند»، این داستانِ واقعی «انگار مخصوص هدفِ سینماییِ مالیک اتفاق افتاده است».
در عین حال همانطور که باربارا شاریس در RogerEbert.com مینویسد، باید به این نکته نیز اشاره شود که «کمی تحقیق دربارهی ایگرِشتتر واقعی آشکار میکند که او و همسرش شخصیتهایی بسیار پیچیدهتر، باتجربهتر، دنیادیدهتر و تحصیلکردهتر از دهقانانِ مقدسِ مالیک بودهاند، اما هرچه باشد این فیلمِ مالیک و نسخهی تخیلیِ او از این داستان است.» اگر لحظهای به برادشا بازگردیم، به نظر او چنین میرسد که «ذاتِ پرشورِ فرانتسِ «یک زندگی پنهان» تفاوت چندانی با شورِ رایان گاسلینگِ خواننده و ترانهسرا در «ترانه به ترانه» (۲۰۱۷)، یا با کریستین بیلِ فیلمنامهنویس در «شوالیهی جامها» (۲۰۱۵)، یا با بن افلکِ مهندس در «به سوی شگفتی» (۲۰۱۴) ندارد … انگار مالیک شخصیتِ ایگرِشتتر را گرفته و او را در همان محیطِ انحصاری همیشگی محصور کرده است.»
ای. ای. داود از ای. وی. کلاب میگوید دیدنِ اینکه «چنین دورهی خشن و ویرانگری به بالهی نجواگونهی دیگری از طبیعت بدل شده کمی آزاردهنده است، درست برخلافِ خط قرمز باریک (۱۹۹۸)، فیلمِ قبلی و بسیار بهتر مالیک دربارهیِ جنگ که در آن چهرهی واقعیِ جنگ و ترس و فاجعه به خوبی نشان داده شده بود.» استفانی زاکارک از تایم معتقد است که یک زندگیِ پنهان «خطابهای برگرفته از اندیشهای بیش از حد سادهشده است که دربارهی شر یا نیاز ما به ایستادن در برابرش هیچ حرف نویی نمیزند و به زحمت باعث میشود حس کنیم که ایستادگی در برابرِ شر چگونه است و تنها چیزی که برای ارائه دارد، نمایی محو از پارسایی و عبادت است. یک خلوصِ اخلاقی راکد مانند پروانهای مُرده در یک ظرفِ شیشهای.» تعداد قابلتوجهی از منتقدان تصمیم مالیک را در انتخاب زبان انگلیسی برای شخصیتهایش که همگی آلمانی یا اتریشی هستند، زیر سؤال بردهاند. تنها هنگام فریاد زدنهاست که دیالوگ به آلمانی تبدیل میشود. نیک جیمز ، سردبیر سایت اند ساند مینویسد «واضح است که به نظرِ مالیک خیر و شر به زبانهای متفاوتی سخن میگویند.»
برونو گانتس فقید نیز بهعنوان قاضی دادگاه ایگرِشتتر، به انگلیسی از این مخالفِ جنگ استدعا میکند که زندگیِ خود را نجات دهد و بپذیرد که ایستادگیاش در نهایت هیچ تأثیری نخواهد داشت. کشیش نیز چنین استدلال میکند که خداوند افراد را نه بر اساس کارهایشان، بلکه بر اساس نیتِ قلبیشان قضاوت میکند. لئوناردو گوی در فیلم استیج مینویسد که یک زندگیِ پنهان «به طرز معجزهآسایی هم در تمسخرِ بنیادهای مذهبی موفق میشود و هم در بزرگداشتِ ایمان بهعنوان چیزی فراتر از این بنیادها، چیزی مرموز که باید آن را گرامی داشت و به آن نگریست.» همانطور که دیوید ارلیش نیز در ایندیوایر میگوید این فیلم «پرترهای تابناک و عمیقاً جسورانه از ایمان در بزنگاه است.»
جاستین چانگ در لس آنجلس تایمز مینویسد که «بی آنکه در پی دلیل دیگری باشیم، میتوان گفت که «یک زندگیِ پنهان» صرفاً برای ردِ نظرِ سربازان نازی که به فرانتس میگویند ایستادگیاش بیمعنی است و بعدها هیچکس او را به یاد نخواهد آورد، ساخته شده است.» چانگ اضافه میکند، «اگر بخواهیم برخی انتقادهایی که معمولاً به آثارِ این کارگردان وارد میشود را بررسی کنیم، میبینیم که هیچچیزِ مشکل یا گیجکنندهای دربارهی یک زندگی پنهان وجود ندارد، هیچچیزی که بیش از حد والا یا به لحاظ متافیزیکی بیش از حد گسترده شده باشد. اگر بحث تظاهر و ادعا را مطرح میکنیم، باید سؤال کنیم که آیا فیلمسازی هست که امروزه کمتر از ترنس مالیک متظاهر باشد یا آیا هنرمندی را میشناسیم که بیش از او در تعالی بخشیدن به زیبایی روزمره سخاوتمند و بیتکلف باشد؟»