انگلِ بونگ جون-هو در پایان فستیوال هفتاد و دوم تقریباً در تمام فهرستهایی که امتیاز منتقدان را ثبت میکنند، در رتبهی اول قرار گرفت. ده منتقد فرانسوی در مجلهی لوفیلم، آن را شایستهی نخل طلا دانستند و در جدول منتقدان اسکرین دیلی و انجمن بینالمللی سینهفیل و مجله اینترنتی یون سینما بالاتر از «درد و افتخار» آلمودوار و «پرترهی بانویی در آتش»ِ سیاما بیشترین امتیاز را به خود اختصاص داد و در نهایت هم که توانست نظر مثبت هیئتداوران را به دست بیاورد و نخل طلا را به کُره ببرد.
جسیکا کیانگ در ورایتی مینویسد با انگل، «بونگ مجدداً بازگشته و در اوج است، اما مشخصاً از عصبانیت خروشان است. خشمی که به بار مینشیند زیرا هدفش بسیار بزرگ، بسیار به روز و کاملاً به جاست: انگل کنهای است که با خونِ تلخِ خشمِ طبقاتی چاق شده است.»
برخی از منتقدان انگل را با دیگر فیلمِ بونگ، برفشکن (۲۰۱۳) مقایسه کردهاند که در آن، درحالیکه آخرین قطارِ زمین روی یک ریل افقی به پیش میراند، اما همچنان تقسیمِ طبقاتی، واگن به واگن انجام گرفته است. در انگل، هر چند حرکت از پایین به بالای نردبانِ اقتصادی ابداً به وضوحِ شورشِ نشان داده شده در برفشکن نیست، اما خطوط عمودیاند. در فرودست، در یک آپارتمانِ تنگِ زیرزمینی در محلهای کارگری که در آن مردانِ مست کنارِ آپارتمانی میایستند تا در کنار پنجرهاش بالا بیاورند یا ادرار کنند، کی-تائک (با نقشآفرینی بازیگرِ معمولِ بونگ، سونگ کانگ-هو )، به همراه زن و دو فرزندش حاضرند برای گذرانِ زندگیشان دست به هر کاری بزنند. اینجا بسیاری یاد فیلم تحسینشدهی سال گذشته دزدان فروشگاهِ هیرو کازو کورییدا میافتند که چارهجوییِ اعضای یک خانواده را در شرایط مختلف نشان میداد.
با کمکِ دوستی قدیمی و استعدادِ دختر خانواده در جعل، پسرِ خانواده از مدرک جعلی برای به دست آوردن شغلِ معلمیِ دخترِ خانوادهی پارک استفاده میکند. خانوادهای بسیار ثروتمند که در خانهای با معماریِ خاص و بینظیر در محلهای مرفهنشین زندگی میکنند. اینگونه روایت خندهدار و نبوغ آمیز بونگ جون هو از نبرد طبقاتی آغاز میشود. جاناتان رامنی در اسکرین مینویسد، «انگل در واقع کمدیِ سیاه پر پیچ و خمی است به سبک فیلمهای «تعرض به خانه»، با رگههایی غنی از هجوِ اجتماعیِ تند و تیز.» در نظر او «تماشایِ انگل از ابتدا تا انتها با لذتی شرورانه همراه است، با حسِ موذیانهی ماکیاولیستی که در تمام طول فیلم جاری است و فراتر از آن نوعی سرزندگیِ سینمایی که نشاندهندهی لذت بردنِ بونگ از کنترلِ هیچکاکی بر ماجرای بونوئلیاش دارد.»
بیلگه ابیری در والچر مینویسد: «انگل هرچه پیش میرود مخاطبِ خودش را میسازد، با قدرتِ شناخت او بازی میکند، کاری میکند رفتارِ ضداخلاقی را تشویق کنیم و بعد ناگهان فرش را از زیرِ پای انتظاراتِ بیمارگونهمان میکشد. بخش زیادی از قدرتِ فراوانِ انگل ناشی از این است که ما را هوادارِ شخصیتها میکند، این هواداری را از بین میبرد و دوباره ترمیم میکند.» بونگ «هیچگاه مسیرِ احساسیِ شخصیتهایش را رها نمیکند، بنابراین حتی غریبترین و ویرانگرترین کارهایشان به نظر بر پایهی واقعیتی روانشناسانه استوار است.»
دنیل کاسمان ، سردبیر نوتبوک اعتقاد دارد که «نماهایِ بونگ سرشار از جنب و جوش و پر از جزئیات فضا و مکان هستند، نه صرفاً برای اینکه به میزانسنِ جهانش جان ببخشند، بلکه فضا را توصیف میکند تا ما را همراه با کاراکترها از کنشی به کنش دیگر و از ایدهای به ایدهی دیگر ببرد و مدام با آنچه میدانیم و نمیدانیم بازی کند. با این تدبیر، فیلم هرچقدر هم که در حال نشان دادن رفتاری ضد اخلاقی باشد، اما همیشه برای مخاطبش غافلگیرکننده و طنزآمیز جلوه میکند. فیلم بهخصوص خانهی مجللِ مدرنش را، که بیشترِ فعل و انفعالِ داستان در آن اتفاق میافتد، دستمایه قرار میدهد؛ خانه زمینِ بازیای میشود پر از فضاهایی که میتوان به شیوههای مختلف پیمودشان: دویدن، پنهان شدن، جنگیدن و بازی کردن». برای دیوید ارلیش از ایندیوایر ، «بهترین ویژگیِ انگل این است که به ما اجازه میدهد دیگر تلاش نکنیم فیلم را درونِ قالبهای موجود طبقهبندی کنیم – بونگ بالاخره با انگل، خودش ژانری جداگانه خلق کرده است.»
بونگ خودش هم به این موضوع اشاره داشته و در کنفرانس خبری جشنواره بعد از اکران فیلمش، از رابطهاش با ژانر میگوید؛ اینکه از یک طرف عاشق فیلمِ ژانر است و از طرف دیگر میخواهد ژانرها را نابود کند. انگل نتیجهی همین دیدگاه است؛ فیلمی کمدی که به ذات ترسناک است و همانقدر که نقدی تند و تیز بر بیعدالتیهای جامعه کره جنوبی دارد، فیلمی در ستایش کلاهبردارهای بزرگ تاریخ سینماست.