تقی پستچی، ویتسکِ داریوش خانِ از فرنگ برگشته

تقی پستچی، ویتسکِ داریوش خانِ از فرنگ برگشته

به يقين نام‌آورترین فیلمِ سال ۱۳۵۱، در میان آثاری چون بلوچِ مسعود کیمیایی، صادق کُرده‌ی ناصر تقوایی و رگبارِ بهرام بیضایی را باید «پستچی» داریوش مهرجویی دانست. فیلم نه تنها توانست نظر مساعد منتقدان و اغلب صاحب‌نظران داخلی را جلب کند، بلکه در جشنواره‌های مختلف نیز درخشید و در نمایش عمومی‌ نیز توانست در زمره‌ فیلم‌های موفق سال قرار بگیرد. داریوش مهرجویی، پس از موفقیت جهانی فیلم گاو، آقای هالو را ساخت که حاصل مصالحه‌ی نسبی مهرجویی با بازار سینمای ایران و جلب اعتنای تهیه‌کننده‌ی بخش خصوصی بود. این فیلم اگرچه در جشنواره‌ی داخلیِ سپاس چند جایزه کسب کرد، اما در خارج از کشور امتیاز خاصی برای مهرجویی به دست نیاورد و در میان منتقدان چندان جلب توجهی نکرد. فیلم در گیشه نیز آنچنان موفق نبود. بعد از آن بود که مهرجویی در «پستچی» با الهام از نمایشنامه‌ی «ویتسک» گئورگ بوشنر بر آن شد تا بار دیگر به سینمای اندیشمندانه‌ی گاو بازگردد و دوباره موفقیت آن فیلم را تجدید کند.
پستچی که به بخش مسابقه‌ی اولین جشنواره‌ی جهانی فیلمِ تهران راه نیافته بود، ابتدا در یک نمایش خصوصی برای منتقدان و صاحب‌نظران به نمایش درآمد و با واکنش اغلب مثبت آنها روبه‌رو شد. از جمله تماشاگرانِ فیلم، مایکل کوتزا مدیر جشنواره‌ی شیکاگو بود که درباره‌ی فیلم نوشت:
«فیلم از نظر کارِ بازیگران، موسیقی متن و تکنیک محشر است و من فکر می‌کنم که این فیلم به هر جشنواره‌ای فرستاده شود، برنده‌ی جایزه خواهد شد… مهرجویی یک چهره‌ی جهانی است و از استعداد و تفکری در سطح جهانی برخوردار است.»
پستچی بلافاصله بعد از اولین نمایشش در تهران به جشنواره‌ی کن عرضه شد و در بخش دو هفته‌ی کارگردانان، به نمایش درآمد و بسیار مورد توجه منتقدان قرار گرفت. پستچی در بین سی و سه فیلم (که از میان ۴۰۰ فیلم برای نمایش در این بخش انتخاب شده بود) توانست در شمار سه فیلم برگزیده‌ای باشد که منتقدان بیشترین نظر مثبت را در مورد آنها داشتند. از آن جمله می‌توان به ژرار لانگلوا، نویسنده و منتقد مجله‌ی فرانسوی Les Lettres Françaises اشاره کرد که در نقد جشنواره‌ای‌اش درباره‌ی پستچی نوشت:
«کشف بزرگ امسالِ جشنواره کن، داریوش مهرجویی سازنده‌ی فیلم ایرانی پستچی است. پستچی چهارمین فیلمِ مهرجویی اثری است ممتاز و دیدنی. فیلم قبلی او گاو در جشنواره‌ی سال ۱۹۷۱ ونیز، برنده‌ی جایزه‌ی مجمع بین‌المللی منتقدین شد و در همان سال فیلم سوم او هالو در جشنواره‌ی مسکو به نمایش درآمد و جایزه گرفت؛ اما کشف امسال جشنواره کن ما را وامی‌دارد تا نگاهمان را بیش از پیش به تهران بدوزيم؛ نه به خاطر سفر نیکسون، بلکه به خاطر فیلمسازی جسور و متفکر… مهرجویی در پستچی جریان زندگی و وضعیت جهانِ سوم را به ما نشان می‌دهد. فيلم او قصه‌ای است که سر و شکلی سیاسی دارد. قهرمان این فیلم مظهر محدودیت‌های انسانی و اجتماعی است همانگونه که قهرمانِ گاو بود. ازآنجاکه سانسور در ایران سخت گیرانه است و اجازه نمی‌دهد مسائل مذهبی و سیاسی در فیلم‌ها مطرح شود، روال معمول این است که فیلمسازانِ ایرانی به قصه‌های رمانتیک روی می‌آورند؛ اما در سال‌های اخیر چند نفری که از میان آنها داریوش مهرجویی اهمیت جهانی یافته است، سعی دارند صدای تازه‌ای در سینمای کشورشان باشند.» علی نصیریان در فیلم پستچیاز جمله نظرات معتبر دیگر، نظر منتقد روزنامه‌ی فیگارو بود:
«امسال در بخش دو هفته کارگردانان، فیلم ایرانی پستچی ساخته‌ی داریوش مهرجویی را که از او قبلاً فیلم گاو را دیده بودیم نمایش دادند. سرگذشت مردی که در روابط زناشویی ناتوان است، برای یک دامدار کار می‌کند و در عین حال خوکچه هندی یک دامپزشک است. سناریوی این فیلم از ارزش‌های تمثیلیِ والایی برخوردار است و شرایط انسان را در برابرِ امپریالیسم نشان می‌دهد. وی آنچنان گرفتار این سیستم شده که نمی‌تواند خود را رها کند. او باید تنها مبارزه کند و این کوشش او را به عقیم بودن و انهدام واقعی می‌کشاند. علی نصیریان و عزت‌الله انتظامی بازیگران این فیلم نشان می‌دهند که بازیگران طراز اولی هستند که نامشان را باید به یاد داشته باشیم.»
منتقد روزنامه‌ی بلژیکی اسپووار نیز، در گزارشی از جشنواره‌ی کن، درباره‌ی پستچی نوشت:
«دیگر نیازی نیست که مهرجویی را معرفی کنیم؛ او دیگر یک نامِ آشنا برای تمام سینمادوستان واقعی است. حالا از مهرجویی، کارگردان ۳۳ ساله ایرانی که سال گذشته در ونیز همه را غافلگیر کرد و جایزه منتقدان را ربود، انتظار زیادی داریم. او یک فیلم‌ساز باهوش و پرتوان است. مهرجویی با اینکه درس سینما نخوانده، بر بسیاری از فیلمسازان جهان برتری دارد و همیشه در فیلم‌هایش حرفی برای گفتن و غافلگیر کردن تماشاگران داشته است. پستچي اثری سیاسی اجتماعی است که اساس زندگیِ جهان‌سومی را به خوبی برملا می‌کند. می‌توانیم امیدوار باشیم که یک پازولینی جدید، تازه نفس و فوق‌العاده باهوش به سینمای جهان راه یافته است.»
پستچی علاوه بر کن در جشنواره‌های برلین، روتردام، لندن، سیدنی و ملبورن و … شرکت کرد و مانند کن نقدهای اغلب مثبتی دریافت کرد. در داخل اما منتقدان به دو گروه تقسیم شدند و روشنفکرانی که بیشتر طرفدار هنر متعهد بود از فیلم تمجید کردند و گروهی دیگر ضعف فیلمنامه را در عین اجرای استادانه‌ی مهرجویی گوشزد می‌کردند و فیلم را بیش از حد شعاری و تصنعی یافته بودند.


پستچی
The Postman
کارگردان: داریوش مهرجویی
فیلمنامه: داریوش مهرجویی بر اساس نمایشنامه ویتسک نوشته‌ی گئورگ بوشنر
فیلمبردار: هوشنگ بهارلو
بازیگران: علی نصیریان، عزت الله انتظامی، ژاله سام، احمدرضا احمدی، بهمن فرسی
مدت زمان فیلم: 110 دقیقه
سیاه و سفید، 35 میلیمتری
سال اکران: 1351


در فیلمنامه‌ی پستچی، تقی پستچی (علی نصیریان)، شخصیت محوری است. او در زمانه‌ای زندگی می‌کند که اشرافیت فئودالی رو به فروپاشی است و نظام سرمایه‌داری نوین کم‌کم جای آن را می‌گیرد. تقی اگرچه به عنوان پستچی معرفی می‌شود اما در عین حال خلق و خوی خرده‌بورژوایی دارد و در رویای زندگی مرفه به سر می‌برد. او برای تحقق رؤیاهایش، دائماً بلیت بخت‌آزمایی می‌خرد اما هیچ‌وقت برنده نمی‌شود و مدام قرض بالا می‌آورد.
مهرجویی در «پستچی»، بازهم از درون‌مایه‌ی آشنایش در آثار قبلی خود بهره می‌گیرد؛ یعنی مسخِ تدریجی فرد در متن جامعه‌ای که متکی بر بی‌عدالتی است. در فیلمِ گاو، مش حسن هویت انسانی‌اش را با از بین رفتنِ گاوش به تدریج از دست می‌دهد و به صورت بیمارگونه‌ای در هستیِ گاوش استحاله می‌یابد. در فیلم‌ هالو شخصیت محوری که یک روشنفکر اخلاق‌گرای کلاسیک است، در متن جامعه‌ای متأثر از روابط سرمایه‌داری، جایی برای ارزش‌های اخلاقی نمی‌بیند و به تدریج باورهایش را از دست می‌دهد، او جُنگ اشعار، یعنی نماد باورهای اخلاقی‌اش را، در پایتخت رها می‌کند و به شهرستان بازمی‌گردد. در پستچی نیز، همین مفهوم در زمینه‌ای دیگر، تکرار می‌شود.
تقی پستچی از ناتوانی جنسی رنج می‌برد. عارضه‌ای که بیشتر کاربردی تمثیلی و اجتماعی پیدا می‌کند و به معنای ناتوانیِ تاریخی و طبقاتی این شخص تبیین می‌شود. تقی نسبت به موقعیت طبقاتی و نسبت به نقش تاریخی‌اش، فاقد آگاهی و تحرک است. او از صبح تا شب برای نیت الله خان (عزت‌الله انتظامی) نوکری می‌کند؛ اما از سفره‌هایی که برای مهمانان می‌چیند، سهمی نمی‌برد. چراکه دامپزشک دهکده (بهمن فرسی) که همواره همدست طبقات قدرتمند است، به بهانه‌های پزشکی، او را از خوردن بر حذر داشته است. با ظهور مهندسِ از فرنگ برگشته (احمدرضا احمدی)، به نظر می‌رسد که ساختار اقتصادی روستا در شرف تغییر است؛ اما این تغییرات نه تنها تأثیر مثبتی در زندگی تقی بجا نمی‌گذارد، بلکه برعکس از هر جهت به زیانش تمام می‌شود.
دیگر شخصیت مهم فیلمنامه، نیت الله خان است. او نمادی از یک ارباب فئودال است که در بزنگاهی تاریخی اعتبارش را از دست رفته می‌بیند. دشمن اصلی نیت الله خان، برادرزاده‌ی از فرنگ برگشته اوست. مهندسی که نماد نظام نوین سرمایه‌داری است. او با شیوه‌ی تولید فئودالی مخالف است و بر آن است که پرورش خوک را جانشین گوسفند کند و در این زمینه قصد دارد از تکنیک‌های جدید بهره بگیرد. نماد خوک در قیاس با گوسفند، دل‌بستگی طبقه‌ی جدید را به مظاهر تمدن غرب نشان می‌دهد؛ و همچنین تعارض لایه‌های سنتیِ جامعه را با نظم نوین متجلی می‌کند.عزت الله انتظامی در فیلم پستچینیت الله، اگرچه به خاطر قدرت‌طلبی و نیز گرایش‌های سنتی، با مهندس و روش او مخالف است، اما سرانجام به ضرورت تاریخ و با از دور خارج شدنِ شیوه‌های تولید سنتی، به همگامی با برادرزاده‌اش ناگزیر می‌شود. نیت الله، وقتی‌ با مهندس در تعارض است، از تقی به عنوان اهرمی بر علیه او استفاده می‌کند اما وقتی با مهندس به توافق می‌رسد در مقابل پستچی قرار می‌گیرد و او را علیه همسرش می‌شوراند. بازتابی دیگر از همدستیِ اشرافیت فئودالی و بورژوازی وابسته، به‌رغم اختلاف ظاهری در استثمارِ طبقات ضعیف جامعه.
تعارض تقی با نیت الله و مهندس، پیرنگ اصلی فیلمنامه و اساس درام را رقم می‌زند؛ اما در کنار این قطب‌های محوری، شخصیت‌های دیگری نیز حضور دارند که در پیشبرد درام نقش مؤثری برعهده دارند. از آن جمله دامپزشکِ روستاست که نماینده‌ی قشر تحصیل‌کرده‌ی طبقه‌ی متوسط است. او متخصصی است که به آدم‌ها همچون ابزاری برای کمک به علم پزشکی نگاه می‌کند و در جابجایی نظام‌ها و انتقال قدرت‌ها، می‌کوشد با طبقه‌ای هم‌آوا شود که قدرت مسلط است.
البته در کنار این شخصیت‌های محوری که انسان/مدل‌هایی هستند که خصوصیات عام طبقه خود را نمایش می‌دهند، با تیپ‌هایی طرفیم که حتی به عنوان شخصیتی نمونه‌ای نیز کاربرد ندارند و ما هرگز از علایق طبقاتی آنها اطلاعی به دست نمی‌آوریم. همسر تقی پستچی و معشوقه‌ی مهندس از این جمله‌اند که در فراز و نشیب فیلمنامه چیزی به ابعاد این شخصیت‌ها اضافه نمی‌شود و صرفاً حضوری تزئینی و تصنعی در فیلم دارند.
پرویز دوایی درست به همین دلیل بود که ابراز می‌کرد فیلم را نمی‌توان دوست داشت. او در مجله‌ی سپید و سیاه در آذر سال 1351 در مورد این فیلم می‌نویسد: «پستچی اگرچه فیلمی است که به خاطر قدرت بیان سینمایی و به خاطر تلاش در ارائه سمبل و نقش‌های سمبلیک در متن یک قصه (و سعی واقعی برای پوشاندن و هموار کردن این سمبل‌ها و نقش‌های سمبلیک در سطح روایت) و به خاطر حسن نیت در انجام وظیفه‌ای که به خود تفویض کرده فیلمی تحسین‌برانگیز است، اما به خاطر زبان زنده‌ای که از آدم‌ها گرفته تا بجایش ضبط‌صوت خود را بگذارد و به خاطر اینکه القائات فیلمساز در برآورد کلی از آدم‌ها از فرامین مضمون‌های سمبلیک و هدایت‌کننده اطاعت می‌کنند، فیلمی است که نمی‌توان آن را زنده و واقعی شمرد و در نتیجه نمی‌توان آن را دوست داشت.
مضامین فیلم برای بیان كلیت‌هایی از پیش اندیشیده شده طراحی شده‌اند (عقیمی و بی امیدی زندگیِ تهدید شده‌ی مردی که مورد تحقیر قرار می‌گیرد و نابود می‌شود، پوسیدگی اشرافیت قدیمی و تهاجم خوک‌هایی که باید از خارج بیایند) و ناگزیر نمی‌توانند جلوه‌گاه طبیعی زندگی آدم‌هایی باشند که غیر از ایفای نقش در این بساط خیمه‌شب‌بازی از خود نیز چیزی برای افزودن به این زندگی دارند. صحنه در ساختمان و اجرای سینمایی بسیار درخشان است ولی تصنع از سراپای آن می‌بارد. این‌گونه است که این اجرا با همه‌ی پختگی و با آنکه مفاهیم قابل تعمقی دارد، متأسفانه نمی‌تواند دستکاریِ مخربی که در زندگی طبیعی شده تا منتج به نتیجه‌ای کلی شود را از دیده پنهان کند.»

گفتگوی پرویز جاهد با داریوش مهرجویی درباره فیلم ««پستچی»، مهر ماه ۱۳۹۷. کارگاه فیلم سینما-چشم


 
 
 
بیشتر بخوانید: روزمرگی‌های آقای مهرجویی در فرانس


منابع:
تاریخ سینمای ایران، جمال امید
مجله سپید و سیاه، شماره 996، آذر 1351

Latest

Read More

Comments

دیدگاه شما

لطفا دیدگاه خود را وارد نمایید
نام خود را وارد کنید

7 − 2 =