اداره تحقیقات فدرال
مامور ویژه: تامارا پرستون
هورنها و هیواردها
در همان بازهی زمانی (حوالی مرگ لئو)، در خانهی یکی از محبوبترین افراد شهر، دکتر ویل هیوارد؛ پزشک عمومیِ تحسینشدهی تویین پیکس، اتفاقی عجیب و بیسروصدا رخ داد[1]. در ادامه، اطلاعات مختلفی از آنچه در آن شب اتفاق افتاد (آنها که توانستهام جمعآوری کنم) را در سناریوی زیر کنار هم قرار دادهام؛ سناریویی که به نظر میرسد منطقیترین تفسیر از آن شب و ماجراهای بعدی باشد.
به نظر میرسد که حادثهی مورد نظر در همان روزی اتفاق افتاده که انفجار در خزانهی «موسسهی مالی وام و پسانداز» شهر تویین پیکس رخ داد؛ که همانطور که به یاد دارید منجر به مرگ پیت مارتل، اندرو پاکارد و معاون مدیر بانک دل میبلر شد. تنها بازماندهی زندهی این حادثه، دختر ۱۸ سالهی بن هورن، آدری بود که به شدت در اثر آن انفجار زخمی شد و تحت مراقبتهای ویژه در بیمارستان مموریال کالهون قرار گرفت[2]. با بررسی دقیقتر، به 9 مورد عجیب و کنجکاوی برانگیز به قرارِ زیر رسیدم:
اولین مورد: بن هورن، پدر آدری نیز همان شب به دلیل آسیب جدی از ناحیهی سر در بخش اورژانس بیمارستان کالهون بستری شد. هورن بیشترِ آن روز را کنار تخت آدری در بیمارستان سپری کرده بود، اما ظاهراً بعد از تاریک شدن هوا آنجا را ترک میکند و کمی بیش از یک ساعت بعد این بار به عنوان یک بیمار اورژانسی به بیمارستان بازمیگردد.
دومین مورد: پزشک پذیرش -که بعدتر معلوم شد بن هورن را هم خودش بعد از جراحت به بیمارستان رسانده- دکتر ویل هیوارد بوده است. بر اساس گزارش هیوارد، جراحت در خانهی او و در نتیجهی زمین خوردنِ هورن حادث شده؛ هنگامیکه او- به نقل از فرم پذیرش بیمارستان- «در نزدیکی شومینهی اتاق نشیمن سُر خورده و سرش با طاقچهی گرانیتی بالای بخاری برخورد داشته است.»
هیوارد جزئیاتِ واقعه را اینگونه توضیح میدهد که هورن با حالی پریشان و ناامید از وضعیت دخترش به خانهی او آمده بوده تا در مورد شانس بهبودی آدری صحبت کند و مشورت بگیرد. (اینکه چرا این گفتگو در بیمارستان صورت نگرفته که هر دوی آنها (هورن و هیوارد) اکثر روز را با هم سپری کرده بودند؛ نه پرسیده شده و نه به آن پاسخ داده شده است. هورن بعد از خوردن چند شات نوشیدنی پشت سرهم که توسط دکتر برای مهمانش سرو شده؛ ابراز میکند که چشمهایش سیاهی میرود و لحظاتی بعد در جلوی شومینه از حال میرود. دکتر خاطرنشان کرده که او و هورن در آن زمان به طور خصوصی صحبت میکردهاند و بنابراین هیچ شاهدی در کار نبوده است.
سومین مورد: تنها پروندهی پزشکی موجود در بایگانی بیمارستان، خیلی خلاصه و تقریباً سرسری و بدون ذکر جزییات است که آن هم توسط دکتر هیوارد نوشته شده و در آن تنها به گرفتن x-ray جهت بررسی شکستگی احتمالی در جمجمه اشاره شده – که نتایج منفی بوده – اما من نتوانستم عکسهای x-ray را پیدا کنم. هیچ سمپتوم و علامت خاصی برای تائید تشخیص دکتر هیوارد مبنی بر اینکه بن هورن دچار «ضربهی مغزی درجهی ۲» شده بوده و توصیهی او مبنی بر بستری او در بیمارستان جهت مراقبت شبانه، وجود ندارد. هورن در یکی از اتاقهای راهرویی بستری شده که دخترش نیز همانجا تحت مراقبت بوده است. با در نظر گرفتن تمام اتفاقاتی که آن روز در آن شهر اتفاق افتاد- انفجار بانک، ناپدیدشدن شبانه و بعد بازگشتِ مأمور کوپر- طبیعی است که مأموران محلی به شدت سرشان شلوغ بوده و به این ترتیب هیچ تحقیق رسمی دربارهی روایت دکتر از جراحت بن هورن صورت نگرفته است.
چهارمین مورد: اکنون میدانیم که صبح روز بعد، دکتر هیوارد در معیت کلانتر ترومن به اتاق مأمور کوپر در هتل گریت نورترن رفته تا پس از بازگشت او از شب اسرارآمیزی که در جنگل ملی گوستوود- محل دقیقش نامشخص است- سپری کرده، او را معاینه کند. در طول مدتی که آنها در اتاق بودهاند- مجدداً بر اساس گزارش دکتر هیوارد- مأمور کوپر برای مسواک زدن به حمام رفته؛ در آنجا لیز خورده و سرش به آینهی بالای سینک برخورد کرده و از هوش رفته است. بدین ترتیب یکبار دیگر دکتر هیوارد بیمارش را به بیمارستان مشایعت میکند- اینبار کلانتر ترومن رانندگی کرده- و او را با تشخیص مشابه بستری میکند: ضربهی مغزی درجهی ۲. طی این مدت و براساس جدول زمانی بیمارستان، بن هورن بعد از معاینه و تشخیص پزشکِ شیفت مرخص میشود (پزشک شیفت دکتر هیوارد نبوده) و برادرش، جری، او را به خانه میرساند.
پنجمین مورد: طبق سوابق موجود، مأمور کوپر یک روز و یک شب را در بیمارستان بستری بوده و صبح روز بعد بدون دریافت مجوزِ ترخیص از بیمارستان خارج میشود و طی دو روز بعد از تویین پیکس ناپدید شده و به مدت بیست و پنج سال اثری از او یافت نمیشود. همچنین بر اساس گزارشی که بیش از بیست و پنج سال بعد از واقعه توسط کلانتر فرانک ترومن تهیه شده، میدانیم که در ساعتی از آن روز وقتی دکتر هیوارد داشته به بیماران سرکشی میکرده، کوپر را در راهروی بیمارستان دیده که با لباس کامل و همان کتوشلوار مشکیِ همیشگی از ICU که آدری هورن در آنجا بستری بوده، خارج شده است.
ششمین مورد: تقریباً نه ماه بعد از آن روز، آدری پسرش ریچارد هورن را به دنیا میآورد. در گواهی تولد، هویت پدر «نامعلوم» ذکر شده است.
هفتمین مورد: دو روز بعد، مأمور کوپر ناپدید شده و همچنین اعلام میشود که جسد سرگرد گارلند بریگز- که بنابر گزارشات، آخرین کسی بوده که کوپر پیش از ناپدید شدنش با او ملاقات کرده – در پی آتشسوزی در پست شنود آلفا در ارتفاعات کوهستانهای جنگل گوستوود پیدا شده است. اگرچه جسد سوختهی پیدا شده در صحنه بیش از آن آسیب دیده بود که بشود از تکنولوژی نسبتاً نوپای DNA در آن روزها برای شناساییِ هویت استفاده کرد؛ اما شناساییِ تعدادی دندانِ لق در جسد که با سوابق پروندهی دندانپزشکی بریگز مطابقت داشت منجر به اعلام این نتیجه شد که او واقعاً در آتشسوزی جانش را از دست داده است. دلیل آتشسوزی براساس نتیجهی تحقیقاتِ گسترده و فشردهی FBI، همچنان «نامعلوم» باقی مانده است.
هشتمین مورد: در طول سه ماه بعد از این رخدادهای به ظاهر مرتبط، اتفاقات دیگری نیز به وقوع پیوست. دکتر هیوارد بعد از یک عمر زندگی در ایالت واشنگتن، بدون اعلام قبلی ناگهان کرکرهی کسبوکار پررونقاش را پائین کشید و به آن سرِ کشور در شهر میدلبری در ایالت ورمانت نقل مکان کرد. اندکی پس از آن هیوارد و همسرش، آیلین، بعد از گذشت بیست و شش سال از ازدواجشان، اسنادی را تنظیم کردند که نشان از طلاق توافقی میان آنها بدون اقامه دعوی از سوی طرفین داشت[3]. در همان ماه دخترِ بزرگ آنها، دانا، بعد از فارغالتحصیلیاش با معدل بالا از دبیرستان تویین پیکس، آن شهر را برای همیشه ترک کرد و در نیویورک ساکن شد و مادرش که در اثر یک تصادف از حدود بیست سال پیش مجبور به استفاده از صندلی چرخدار بود؛ در همان خانهی خانوادگی هیواردها در تویین پیکس باقی ماند؛ جایی که دو دخترِ کوچکترش به نامهای هریت و گرستن را به تنهایی بزرگ کرد.
نهمین مورد: من یک ورودی ثابت- به میزان ۷۵۰۰ دلار در ماه- به حساب بانکی آیلین هیوارد شناسایی کردهام. این پرداختها از همان ماهی که دکتر هیوارد شهر را ترک کرد شروع شده و تا زمان مرگ آیلین بر اثر ذاتالریه در سال ۲۰۰۹ ادامه داشته. به نظر میرسد این مبالغ به طور مستقیم از یک حساب برونمرزی (فراساحلی[4]) در جزایر کیمن به حساب آیلین واریز شده است. ردیابی حساب ما را به یک شرکتِ مسئولیت محدودِ صوری (کاغذی) که توسط بنیاد هورن ثبت شده میرساند.
در زمان نوشتن این گزارش، مدیر بنیاد هورن، بنجامین هورن – در پاسخی که توسط وکیلش ارسال شده- مجدداً درخواستهای مکرر من برای گفتگو در این خصوص را رد کرده است. از آنجا که اسناد مالی آنها همگی مطابق با قانونِ فعلی است و هیچ نمود آشکاری از جرم یا تخلف شرکتی وجود ندارد، وزارت دادگستری از صدور احضاریه برای پیگیری این موضوع خودداری کرده است.
احساس من- که البته کاملاً با مدارک و اطلاعاتِ جمعآوری شده همخوانی ندارد- این است که آن شبی که بنجامین هورن سرزده وارد خانهی هیوارد شده؛ اتفاق ناگواری در آنجا رخ داده که اثراتش یکی از ستایششدهترین و محترمترین خانوادههای این جامعه را ویران کرده و به نابودی کشانده است. البته به نظر میرسد در این میان هریت، کمترین تأثیر مخرب را دریافت کرده باشد؛ او بعد از دبیرستان در دانشگاه واشنگتن تحصیل کرد و نهایتاً به عنوان متخصص اطفال در منطقهی بلویو در حومهی سیاتل، آغاز به کار کرد؛ اما در مورد گرستن…اندکی بعد به داستان او بازخواهم گشت.
[1] اشاره به اپیزود پایانی فصل دوم تویین پیکس دارد.
[2] اشاره به اپیزود پایانی فصل دوم مجموعه تویین پیکس دارد؛ جایی که در اثر انفجار بمبی که توسط توماس اکهارت در صندوق اماناتِ شخصیاش جاسازی شده بود، آدری که در اعتراض به پروژهی «گوستوود» و همدستی بانک با این پروژه خودش را به خزانهی بانک زنجیر کرده بود، به شدت زخمی میشود.
[3] به نظر میرسد افشای این راز که بن هورن پدرِ دانا بوده، باعث شده تا کار دکتر هیوارد و آیلین به طلاق بیانجامد. اما با توجه به اپیزود پایانی فصل دوم میدانیم که دکتر هیوارد از این راز آگاه بوده و اینکه چه عاملی باعث طلاق توافقی آنها شده مشخص نیست.
[4] همانطور که از اسم بانک فراساحلی (Offshore Bank) میتوان دریافت، نوعی موسسه مالی است که در یک کشور خارجی آن هم در مناطقی که از نظر اقتصادی آزاد یا ویژه هستند تأسیس میشود. این بانکها به طور معمول از ابتدا در جزایر و مناطق آزاد راهاندازی و تأسیس شدهاند برای همین هم نام فراساحلی به آنها اطلاق شده است. دلایل سپردهگذاری در بانکهای فراساحلی در مقایسه با بانکهای معمول مربوط به مالیات است؛ به گونهای که این بانکها یا معافیت کامل مالیاتی دارند یا در مقایسه با سرزمین اصلیِ صاحبحساب مشمول مالیات بسیار کمتری میشوند.
واقعا جای چنین مطالب جالبی در عرصه ی سینمای دنیا ، میان ادبیات سینمایی امان خالیست.
سپاس فراوان