اگر از آن تصاویر مستندی که ابراهیم خان عکاس باشی از ذوقزدگی مظفرالدین شاه در فرنگ گرفت و فیلمهای مستند دیگری که در همان سالها توسط روسی خان و خان بابا معتضدی ضبط شد، صرفنظر کنیم، به «آبی و رابی» میرسیم که در واقع اولین فیلم بلند تاریخ سینمای ایران است و توسط آوانس اوگانیانس در سال 1309 ساخته شد. اوگانیانس ظاهراً یک ارمنی روس تبار بود که تحصیلات سینمای اش را در هنرستان سینمایی مسکو به پایان رسانده و بعد به ایران مهاجرت کرده بود. این که با قطعیت نمی توان از او نوشت به این دلیل است که ابهامات زیادی در مورد زندگی او وجود داشته و دارد که بسیاری از آنها معلول روایتهای متناقض خودش بوده است. مردی بدون گذشته که حتی محلِ تولد ثابتی نداشت. در تاریخ ذکر شده است که خودش محل تولدش را عشق آباد می دانسته اما دخترش او را از ارمنیان مشهد معرفی کرده است. مردی باهوش و البته عجیب که به نام های مختلفی در تاریخ شناخته شده است. (آوانس اوگانیانس، او. جی. اوهانیان و رضا مژده). بیگانهای که انگار از سیارهای دیگر آمده بود تا تاریخ سینمای ایران را رقم بزند، شبحی مرموز همچون قهرمانان ناکجاآبادیِ وسترن که روزی ناگهان از دوردستهای غبارآلود پیدایشان میشود و روزی دیگر در میان غبارها گم میشوند. عجیب آنکه اوگانیانس هنگام تأسیس و مدیریت هنرستان بازیگری اش با نام «پرورشگاه آرتیستی سینما» و ساخت فیلمهای «آبی و رابی» و «حاجیآقا آکتور سینما» (۱۳۱۲) حتی نمیتوانسته درست فارسی حرف بزند و برای هدایت شاگردانش اغلب به زبان ترکی سخن میگفته است.
اولین فیلم اگانیانس به نام «آبی و رابی» در آتشسوزی سال ۱۳۱۱ سینما مایاک دود شد و اثری از آن باقی نماند. اما آن طور که گفته اند گویا تقلیدی بوده است از فیلمی دانمارکی که چند سال پیش از آن ساخته شده بود. اما فیلم دیگر او «حاجی آقا آکتور سینما» از گزند حوادث روزگار مصون مانده و نسخه ای از آن در فیلمخانه ملی ایران نگاه داشته می شود. «حاجیآقا» داستان رژیسوری است که برای فیلم جدیدش به دنبال سوژه میگردد، تا اینکه به پیشنهاد یکی از بازیگرانش، تصمیم میگیرد از پدر بدعنق نامزد او فیلم بگیرد. این مرد همان حاجیآقا است، حاجی، متمولی است که با بازیگر شدن دختر و داماد آیندهاش به شدت مخالف است. نقشه ی رژیسور این است که نوکرِ حاجیآقا، ساعت جیبی او را بدزدد و اربابش را در پی ساعت مسروقه به استودیوی فیلمسازی بکشاند تا از او فیلم بگیرند. همین اتفاق میافتد و تعقیب و گریز خندهداری در خیابانهای شهر شروع میشود. حاجیآقا از آنجا به سالن سینما میرود و در کمال ناباوری، فیلمِ وقایع همان روز را روی پرده میبیند. بعد به عنوان آکتور این فیلم مورد تشویق تماشاچیان حاضر در سینما قرار میگیرد و بدین ترتیب با سینما آشتی میکند و تصمیم میگیرد زندگیاش را وقف این هنر کند.
فیلم علیرغم ضعفهای فنیاش، از چند جهت ستایش منتقدانی که فیلم را دیده اند، برانگیخته است. اولاً در مقام طنزی انتقادی با موضوع تقابل سنت و مدرنیته و در آن بستر تاریخی-اجتماعی خاص، ثانیاً «به عنوان یک «فیلم در فیلم»، واجد فرمی خودارجاع و بدیع در زمان خود بوده و ثالثاً به دلیل تصاویری که از مناظر تهران قدیم ارائه میدهد، حائز ارزش تاریخی پنداشته شده است.
اوگانیانس در دهه ی آخر عمرش در ساخت فیلم ناکام ماند و با نام پروفسور مژده به درمان طاسیِ سر و البته اختراعات مختلف در حوزه سینما پرداخت. محمد تهامی نژاد، پژوهشگر و مستند ساز با سابقه سینمای ایران که فیلم مستند «سینمای ایران؛ مشروطیت تا سپنتا» را در سال 1349 ساخت در مورد آوانس اوگانیانس می گوید:
«اوهانیان ارمنی مهاجری است متخصص در سر هم کردن اراجیف. گرچه تاسیس «پرورشگاه آرتیستی» را باید کار باارزشی تلقی کرد، معذالک تاریخ به ما لطف فراوانی نمیکند؛ آیزنشتاین را برای راهنمایی مکزیکیها نصیب میکند، رنوار را برای ساتیا جیترایِ هندیها و اوهانیان را برای ایران! این یک بدشانسی تاریخی است.»