چیزی برایتان ندارم، جز خون و اشک و عرق. می پرسید سیاست ما چیست؟ جواب می دهم جنگیدن در دریا، زمین و هوا. با تمام توانمان و تمام قدرتی که خدا می تواند به ما بدهد. می پرسید هدفمان چیست؟ جوابتان را با یک کلمه می دهم: پیروزی…پیروزی به هر قیمتی، پیروزی با وجود دشواری و طولانی بودن مسیر. چراکه بدون پیروزی بقا امکان ندارد.
وینستون چرچیل تنها سه روز بعد از رسیدن به مقام نخست وزیری در ماه مه 1940 با این سخنان می خواست روحیه را به مردم کشورش بازگرداند. او زمانی زمام امور کشور را در دست گرفت که بریتانیا تاریک ترین لحظات خود را سپری می کرد. جایی که وحشت و ترس از جنگ، شکوه سلطنت تاریخی بریتانیای کبیر را نشانه گرفته بود.
چرچیل شش سال بعد از پایان جنگ جهانی اول خطر آلمان جدید را به پارلمان هشدار داده و مصاف دوباره را اجتناب ناپذیر دانسته بود، اما کمتر کسی از مردمان خسته از جنگ به حرف های این سیاستمدار و نظامی کهنه کار – که توانایی های خود را در جریان جنگ جهانی اول ثابت کرده بود- وقعی نهاد. دولت وقت بریتانیا به نخست وزیری «نویل چمبرلین» قصد حفظ صلح اروپا را داشت و با هیتلری که اتریش را تصرف کرده بود و حالا به بخشی از چکسلواکی هم حمله کرده بود مدارا می کرد. چرچیل بعد از ملاقات چمبرلین و هیتلر که به نوعی توافقی بود برای اهدای سودتنلند به آلمان بازهم هشدار داد که شکست بزرگی نصیب بریتانیا شده است و این پایان ماجرا نیست که این تازه شروع تسویه حساب است. گذشت زمان صحت حرف های چرچیل را اثبات کرد. در ماه مارس 1939 کل چکسلواکی به دست آلمان افتاد. در پایان همان ماه انگلیس و فرانسه به آلمان هشدار دادند که خط قرمزشان لهستان است. اما آلمان در آگوست همان سال به لهستان حمله کرد و این گونه جنگ جهانی دوم آغاز شد. چمبرلین در ماه مه استعفا داد و چرچیل جایش را گرفت. او درکتاب خاطراتش آن دوران را اینگونه توصیف کرده است:
«در روزهای تابستان سال 1940 بعد از سقوط فرانسه ما تنها ماندیم. هیچ کمکی از خارج متصور نبود. نیروهای آلمان که بی شمار و فاتح بودند، خود را برای ضربه نهایی آماده می کردند. ایتالیا به ما اعلام جنگ داده بود و می کوشید قدرت ما را در مدیترانه و مصر از بین ببرد. در خاور دور، ژاپن نگاه خصمانه ای به ما داشت. شوروی در نتیجه ی پیمانی که با آلمان نازی منعقد کرده بود متحد هیتلر شده بود و با ارسال مواد اولیه به آلمان، کمک مهم و موثری به هیتلر می کرد. اسپانیا بر علیه ما قد علم کرده بود. دشمن کم نداشتیم اما بریتانیا مصمم به ادامه جنگ بود. ارتش ما جز تفنگ سلاح دیگری نداشت. ماهها وقت لازم بود تا کارخانه های ما بتوانند تجهیزاتی را که در دانکرک از دست داده بودیم، جبران کنند. آیا در این شرایط مردم جهان حق نداشتند که تصور کنند ناقوس مرگ انگلستان به صدا درآمده است؟»
فیلم تاریک ترین ساعت درباره همین دوران حساس از جنگ جهانی دوم است. دوره ای که از 8 مه 1940 آغاز می شود و به 4 ژوئن ختم می شود. این دومین فیلمی است که امسال به این برهه می پردازد و جالب آنکه هر دوی این فیلم ها با زاویه دید متفاوتشان برای تصاحب اسکار بهترین فیلم نامزد شده اند. اگر در دانکرکِ کریستوفر نولان صحنه های جنگی مورد توجه است، بر عکس در تاریک ترین ساعت خبری از اکشن جنگ نیست و جو رایت ( کارگردان غرور و تعصب، تاوان و آناکارنینا) در روایت تاریخی خود، ما را به پشت پرده ی سیاست می برد تا از دل نمایش اتفاقات و کنش ها شخصیت اولش را بسازد و مهمترین جنبه فیلم که تاکنون تحسین تمام منتقدان را به همراه داشته همین شخصیت اول(چرچیل) با بازی خیرهکننده گری اولدمن است. اولدمن همان دراکولای جذاب فرانسیس فورد کاپولا، با گریم سنگینِ کاشیرو سوجی- طراح مشهور چهرهپردازی بنجامین باتن- چنان توانسته با جزییات در نقش «مرد نیمه اول قرن بیستم» هنرنمایی کند که می توان از همین حالا اسکار بهترین بازیگر مرد را در دستان او دید.
در هر حال مردم بریتانیا هنوز هم سِر وینستون چرچیل را بهعنوان «بزرگترین بریتانیایی تمام تاریخ» قبول دارند. مردی که هم نماد نیرنگ و سیاست بود و هم جایزه نوبل ادبیات را گرفت. نقاشی که بارها از مرگ گریخته بود تا به قول خودش نقش تاریخی خود را در قبال کشورش ایفا کند. او تاریخ را با خود مهربان می دانست چراکه هدفش را نوشتن تاریخ معرفی می کرد. حالا در سال 2018 تاریخ باز هم نشان داد که با این مرد مهربان است که فیلم زندگینامه اش نامزد 6 جایزه اسکار و بسیاری جوایز دیگر می شود.
8- تاریک ترین ساعت
Darkest Hour
کارگردان: جو رایت
نویسنده فیلمنامه: آنتونی مک کارتن
بازیگران: گری اولدمن، کریستین اسکات توماس، بن مندلسون، لیلی جیمز، رونالد پیکاپ
ژانر: درام، تاریخی، زندگینامه
مدت زمان فیلم: ۱25 دقیقه
کشور: آمریکا، انگلیس
زبان: انگلیسی، فرانسه، آلمانی
تاریخ اکران: ۲2 دسامبر ۲۰۱۷
واکنش منتقدان:
میک لاسال/ San Francisco Chronicle
طی سالیان متمادی، شمایل چرچیل توسط کارگردانان زیادی به تصویر کشیده شده است، چرچیل هایی از نوع قدبلند، چاق، شلخته، زمخت و حتی چرچیل های عصبانی! اما تاکنون هیچ کدام از این تصویرسازی ها چه در سینما و چه در تلویزیون, چه از لحاظ ظاهری و چه از لحاظ خلق و خو نتوانسته بود به شخصیت واقعی این مرد نزدیک شود؛تا این که گری اولدمن دوباره چرچیل را زنده کرد! او فوق العاده است.
پیتر بردشاو/ The Guardian
«سیاه ترین ساعت» یک تریلر سیاسی اکشن در مورد جنگ با هدف جلب توجه مقطعی مخاطبان نیست. می توان آن را یک نسخه دهه چهلی از سریال خانه پوشالی در نظر گرفت، جایی که نخست وزیر یک کشورِ در شرف جنگ باید با دسیسه های سیاستمدارانی دست و پنجه نرم کند که می خواهند او را زمین بزنند.
آلیسا ویلکینسون/ Vox
اولدمن در نقش چرچیل عالی است. او نقش نخست وزیر بریتانیا را با بذله گویی و ویژگی های خاص اش بازی کرده است. اما خود فیلم به اندازه ی هنرمندی اولدمن چنگی به دل نمی زند. مسلماً حین تماشای فیلم سرگرم خواهید شد ولی این فیلمی نیست که در خاطره ها ماندگار شود.
اتان وست بی/ The Film Stage
«تاریک ترین ساعت» به جز یک لقمه ی نصفه و نیمه برای اسکار چیزی بیشتر برای ارائه ندارد! فیلمی که در مدت زمان دو ساعته اش، در پیش پا افتاده ترین حالت به روایت زندگی مردی بزرگ پرداخته است. دلیل اصلی من برای مورد حمله قرار دادن این فیلم این است که در وهله اول هیچ علتی برای ساخت آن نمی بینم! شاید تنها دلیلش، مجسمه های طلایی اسکار باشد.