▪️ «کپی برابر اصل» به روایتِ عباس کیارستمی1 :
باید یک فیلم میساختم. فیلم باید خارج از ایران میبود. برای ژولیت بینوش نوشته بودم و تعهد من بیش از هر کس و هر چیز به خود او بود، برای اینکه هر بار که مرا در جشنوارهای میدید میپرسید چی شد آن فیلمی که قرار بود روزی با من کار بکنی؟ احساس فشاری روی دوشم حس میکردم. گاهی در جشنوارهها از نگاه و دست او فرار میکردم، خودم را جایی پنهان میکردم، وقتی به ایران آمد شبی این قصه را که به ذهنم رسیده بود و جوری به هر حال کموبیش واقعیت داشت برایش گفتم و گفت عجب داستان درجه یکی و چرا این را فیلم نمیکنی؟ این باعث شد کمی راجع به قصه فکر کردم. فردای آن روز که با ژولیت بینوش و محمود کلاری به اصفهان میرفتیم، برای محمود هم قصه را تعریف کردم و واکنش او هم خیلی مؤثر بود. محمود کلاری هم هیجانزده شده بود. محمود هم که خیلی خوب میتواند هیجانزدگی را بازی کند. من به هر حال فرض را بر این گرفتم که این یک بار، این هیجانزدگی واقعی است و این داستان واقعاً داستان جذابی است، به همین دلیل هم کار کردم و به شکل فیلم درآمد. به این شکل با توجه به تعهدی که نسبت به یک بازیگر سینما داشتم و هم نسبت به تهیهکنندهای که باید هزینهای را متقبل میشد و فیلمی که باید برای نمایش عمومی ساخته میشد، طبیعتاً مقداری جذابیتهای بیشتری که بتواند تماشاگر بیشتر و عامتر را جلب کند، رعایت کردم به نظرم، فیلم تماشاگر عادی را هم دارد، اما سینمایی است که بیش از همهی فیلمهایم ـ تا آنجا که به یاد دارم ـ وابستگی دارد به ادبیات و قصه.
فیلم «کپی برابر اصل» یک ملودرام نیست، تراژدی است، تا آنجا که من میدانم راهحلی برای این عدم ارتباط، این گسست ناگزیر روابط انسانی که من در این فیلم میگویم وجود ندارد، راهحلی برای این جلب و جذب و دفع وجود ندارد. این تراژدی بشری است که آدمها همدیگر را نمیفهمند و وقتی از دست میدهند باز معنایش این نیست که فهمیدهاند بلکه میکوشند از دستدادهها را دوباره به دست بیاورند. مثل قماربازی که در یک کازینو میبازد اما ادامه میدهد چون تلاش میکند باختش را جبران کند و به همین دلیل دوباره از دست میدهد و این یکبار اتفاق نمیافتد. سوءتفاهمی که من تصویر میکنم، یک سوءتفاهم ابدی است، جاودانی و بشری است، پس تراژدی است، ملودرام نیست. انگار اصلاً قرار بوده که آدمها همدیگر را نفهمند.در ملودرام آدمها مقصرند و آدمی در ملودرام میتواند اثرانگشتش را ببیند، اما در تراژدی این طور نیست. سرنوشت بشری است، بشر کاری نمیتواند بکند.
منبع ویدیو: Criterion Collection
1- از مصاحبهی امید روحانی با عباس کیارستمی منتشر شده در مجله نافه- اردیبهشت 89
چندی پیش کتاب تسلی ناپذیر اثر ایشی گورو رو خوندم. داستان اون کتاب بسیار شبیه داستان این فیلمه البته نه از نظر موضوع بلکه از نظر عملکرد شخصیتهای داستان. کتاب رمان نسبتا بلندیه با جزئیات و شخصیتهای بیشتر. توصیه میکنم حتما بخونید و لذت ببرید.