گدار در گفتگویی با ویم وندرس دربارهی اسپیلبرگ میگوید: «من او را به خاطر کماشتباهیاش تحسین میکنم. اگر او فیلمی را برای 20 میلیون و 280 هزار و 418 نفر بسازد، احتمالاً نمایش فیلم با دو نفر کمتر یا بیشتر نسبت به حدس او برگزار خواهد شد. این خوب است. او میداند چگونه به چنین هدفی دست پیدا کند. هر کسی نمیتواند، نه اینکه مثل من نخواهد؛ بلکه میخواهند و نمیتوانند.»
گدار بهدرستی «اسپیلبرگ» را معرفی میکند. کارگردانِ همهکارهی سینمای هالیوود با 16 بار نامزدی اسکار که با هر فیلم بیشازپیش ثابت میکند که تا چه حد بر ابزار سینما و ارتباط با تماشاگر انبوه مسلط است. در هالیوود و نزد استودیوها این گفته بسیار مشهور است که هر پروژهای را که به هر دلیلی نمیشود ساخت، باید برای اسپیلبرگ فرستاد.
با هر نظری در مورد سینمای اسپیلبرگ، چه فیلمهایش را دوست داشته باشیم و چه از منظر نقد سینمای جاهطلبانه و سرگرمکنندهاش – که مظهر امید به رؤیای آمریکایی است – وارد شویم، باز هم باید گفت که او کارگردان مهم و دورانسازی است. او مردِ همیشه برندهی هالیوود بوده است؛ روح زمانهاش را خوب میشناسد و میداند در هر برههای سراغ چه داستانی برود و با آخرین فیلمش – پُست – دوباره این شناخت را بهخوبی نشان داده است. در زمانهای که آمریکا با پدیدهی ترامپ روبهروست و دموکراسی؛ این دروازهی رؤیای آمریکاییِ شهروندان بیشازپیش در خطر قرار گرفته و رابطهی روزنامهنگاران و اصحاب قدرت تیرهوتار شده و رسانهها بیش از هر زمانی مورد حمله قرار میگیرند، اسپیلبرگ به 46 سال قبل بازمیگردد و داستان یکی از بزرگترین رسواییهای تاریخ آمریکا را که بعدها به «اوراق پنتاگون» معروف شد، تعریف میکند. ماجرای تاریخی از آن قرار است که «دانیل السبرگ» تحلیلگر دفاعی وزارت دفاع آمریکا (پنتاگون) با همکاری «آنتونی روسو» مدارکی را که مربوط به جنگ ویتنام بود از پنتاگون خارج ساخت و در اختیار روزنامه نیویورکتایمز قرار داد. این اسناد برملاکنندهی فریبکاریهای ریچارد نیکسون و دولتهای قبلی درباره حقایق جنگ ویتنام بودند. بر اساس این مدارک نظام آمریکا برای توجیه ادامهی جنگ در اذهان عمومی با دادههای ساختگی و اخبار جعلی به فریب آمریکاییها پرداخته بود. این افشاگری برای دولت نیکسون چنان تکاندهنده بود که تحت عنوان «تهدید امنیت ملی» سعی کرد از انتشار آن در روزنامه نیویورکتایمز جلوگیری کند تا اینکه «واشنگتنپست» که در آن زمان روزنامهای بهمراتب محجورتر از «نیویورکتایمز» بود تصمیم گرفت تحت لوای فعالیت آزاد مطبوعات بهرغم فشارهای کاخ سفید این اسناد را منتشر کند.
اسپیلبرگ با یادآوری این داستان تلاش میکند نقش خود را در مقابله با پدیدهی ترامپ ایفا کند و به قول خود هشداری تاریخی باشد در برابر ازدسترفتن مظاهر دموکراسی و آزادی بیانِ رسانهها در عصر دروغها. همانطور که تیموتی اسنایدر – استاد دانشگاه ییل – میگوید: «شاید ما آمریکاییها وسوسه شویم این طور فکر کنیم که میراث دموکراتیک ما خودبهخود ما را در برابر چنین تهدیدهایی (ترامپ و استبداد) محافظت میکند. اما این واکنش حتماً اشتباه است. سنت ما آمریکاییها چنین اقتضا میکند که تاریخ را بهقصد شناخت ریشههای عمیق استبداد واکاوی کنیم».
5- پست
The Post
کارگردان: استیون اسپیلبرگ
بازیگران: تام هنکس، مریل استریپ
ژانر: درام، بیوگرافی
مدت زمان فیلم: 116 دقیقه
کشور: آمریکا/انگلیس
زبان: انگلیسی
تاریخ اکران: ژانویه 2018
واکنش منتقدان:
استفان دلرم/ کایه دو سینما
هدف اسپیلبرگ در «پست»، صرفاً روایت رویدادی تاریخی نیست، که مقصود اصلی مداخلهی فعالانه در آن و ساختِ تاریخ است. پست میخواهد که فیلمی بهنگام با دایره مخاطبین گسترده باشد تا باری دیگر در شرایط خاص کنونی در سطحی وسیع اصول بنیادین دموکراسی را یادآور شود. با فیلمنامهای نوشتهی یک زن و محوریت یک زن قدرتمند در مرکز روایت که در پی واکنش به ساختار مردسالارانهای است که امروز امثال ترامپ و واینستین نمود آن هستند. کلیدیترین صحنهی فیلم آنجاست که همسرِ کاراکتر تام هنکس به او می فهماند که او قهرمان واقعی این ماجرا نیست. قهرمان کسی نیست که میداند چه کاری را باید انجام دهد؛ که کسی است که نمیداند و مردد است (کاراکتر مریل استریپ)، در تصمیمگیری تردید میکند، کسی که میتواند همهچیزش را از دست بدهد. زنی که با موانع زیادی روبهروست و برای تقابل نیاز به زمان دارد و طی چند روز انگار قرنها سفر میکند. فیلمی که در کنار لینکلن دوباره اثبات میکند که سینمای آمریکا میداند که چگونه شمایل قهرمان را به تصویر بکشد. نه فقط ابرقهرمانانی با لباس چسبان و تنگ که قهرمانانی مسئولیتپذیر که تاریخ را تغییر میدهند.
اوون گلیبرمن/ورایتی
«پست» درامی هوشمندانه و البته سرگرمکننده است. اسپیلبرگ فیلمی ساخته که میتوان آن را مشتاقانه دنبال کرد و صرفاً یک کار هنری به شکلی که این روزها باب شده نیست (منظور فیلمهایی است که ساخته میشوند برای ندیدن). «پُست» را میتوان در ادامهی دو فیلم تاریخی دیگر اسپیلبرگ دانست: «مونیخ» که واکنشی به جهان بعد از یازده سپتامبر بود و «لینکلن» که همچون ماشین زمان عمل میکرد و با توصیف دوران لینکلن، صحنهی سیاسی روزهای ما را به تصویر میکشید. هر دو فیلم چنان عمق و قدرتی دارند که فراتر از زمان خود نیز قابل بررسیاند. حالا اسپیلبرگ در فیلم «پُست» با همان کارکرد دو فیلم قبلی، ما را در مکانی محدودتر، موقعیت نمایشی بیشتر و زمینهای بهمراتب اخلاقیتر و درعینحال برگرفته از واقعیت روبهرو میکند. این فیلم، درام مستندگونهی پر و پیمانی است که بیش از آنچه در ظاهر نشان میدهد، حرف برای گفتن در لایههای زیرین دارد و حتماً یکی از این پیامها بعد از دیدن فیلم در ذهن ترامپ نقش میبندد که «از تاریخ باید درس گرفت جناب رئیسجمهور!»
پل توماس اندرسون ( کارگردان خون به پا می شود، رشته خیال، مگنولیا و …)/ مصاحبه با شیکاگو تریبون
استیون اسپیلبرگ بیشک یکی از بزرگترین استادانِ تاریخ سینماست. من فیلم پُست را چند روز پیش دیدم و واقعاً شگفتزده شدم از مهارت بینظیر او در کارگردانی، قاببندی، حرکت دوربین و هدایت بازیگران. همه و همه به گونهای بود که انگار صحنهها به طور طبیعی و بدون هیچ زحمتی فیلمبرداری شدهاند. توانایی اسپیلبرگ در مدیریت فضا و هماهنگکردن عناصر مختلف یک صحنه برای القای حسی واقعی شگفتانگیز است.