مجارستان، تاریخ سیاسی پرآشوبی را تجربه کرده است. خفقان و استبداد حاکم بر جامعه، از زمان زوال پادشاهی مستقل تا شورش ها و طغیان های داخلی، از امپراطوری اتریش گرفته تا تانکهای خروشچُف که بر سنگفرشِ خیابانهای بوداپست رژه میرفتند، همواره سهمِ ناعادلانه آنها از تاریخ بوده است. میکلوش یانچو سینماگر برجسته مجاری از دل همین تاریخِ دردناک سر برآورد و با فیلم هایش، روایتگرِ خشونت، ستم، تحقیر و سرکوبی شد که بر مردمِ مجارستان در تاریخ معاصر گذشته بود. یانچو در گفتگوهای خود به کرات گفته است که استبداد و اختناق سیاسی حاکم بر مجارستان عناصری بسیار تعیینکننده در تربیت هنری و روشنفکرانه او بودهاند و حرف و سبک و تخیل او چیزی جز بازتاب یا پاسخی هنری به آنها نبوده است. او در سال 1921 در حوالی بوداپست به دنیا آمد و ابتدا در رشته ی حقوق تحصیل کرد و پس از آن دورههایی درباره ی مردمشناسی و تاریخ هنر دید. پس از جنگ جهانی دوم -به سال 1947-درحالیکه کمونیستها خود را آماده میکردند تا با خنثی کردن دیگر نیروهای دموکراتیک زمام امو را به دست گیرند، یانچو به جنبش «مکاتب خلق»که دارای مرام اشتراکی بود پیوست. پس از آن در مدرسه عالی هنرهای تئاتر و سینمای بوداپست ثبتنام کرد،اما بیشتر به هنر تئاتر علاقهمند شد و این در شرایطی بود که مجارستان در سال 1949 به رهبری«ماتیاش راکوشی» دبیرکل حزب کمونیست به جمهوری خلق سوسیالیستی تغییر نام یافت و به مدت پنج سال زیر چتر اقتدار و وحشت استالینی فرو رفت.
بعد از مرگ استالین وقتی که شورش عمومی مجارها بر علیه روسها در سال 1956، تانکهای شوروی را به قصد سرکوب آزادیخواهان وارد مجارستان کرد، یانچو هزاران کیلومتر دورتر از مجارستان در چین سرگرم ساخت اولین مجموعه ی مستندش بود. اما نخستین فیلم مهم یانچو که نام او را مطرح کرد و به عنوان نخستین فیلم موج نوی سینمای مجارستان هم معرفی می شود، فیلم «کانتاتا» (Cantata) بود که در سال ۱۹۶۲ ساخته شد. این فیلم تصویری است گویا و صریح از یک پزشک جراح مجارستانی که در لحظهای تعیینکننده نگاهی تلخ بر زندگیِ گذشته و سابقه ی حرفهای خود میاندازد. فیلم بازتاب خوبی از تردیدها و پرسشهای روشنفکران مجارستان در دهه 60 است و شکل و ساختار آن به نحوی روشن و آشکار ستایش یانچو از آنتونیونی و سبک او را نشان میدهد.
فیلم «در راه من به خانه» ساخته شده در سال 1964، نشانگر تحول یانچو است؛ به طوریکه در این فیلم زاویه دید او از فرد به سوی جمع میرود. یانچو از این فیلم به بعد از مطالعه و مکاشفه روح انسان درمیگذرد و به تحلیل تاریخ و سیاست جمعی مردمانش میپردازد. در این فیلم ما سرباز مجاری جوانی را میبینیم که با گریختن از جنگ، در پایان جنگ جهانی دوم زندانی ارتش سرخ روس ها می شود. یانچو به ما نشان میدهد چگونه در طول فیلم اندک اندک آن مجار زندانی با سرباز نگهبانِ روس با بازی های کودکانه دوست میشود.
یانچو علیرغم فیلم های خوبش تا سال 1965 آنچنان در سینمای جهان شناخته شده نبود و در این سال است که با اکران فیلم «گردآوری (Round Up)»در جشنواره کن شهرت اش به خارج از دیوار آهنین بلوک شرق -که کشورش بخشی از آن بود- نفوذ میکند و بعد از این فیلم بود که سبک سینمایی یانچو -که پس از آن اغلب به سوی نوعی فرمالیسم ابداعی گرایش پیدا میکند- تثبیت میشود. یانچو در این فیلم-که ماجرای آن برگرفته از حوادث تاریخی واقعی بود- داستان قلع و قمع وحشیانه تودههای دهقانی مجار را توسط امپراتوری اتریش پس از سرکوب انقلاب ملیگرایانه 1848 تعریف می کند.
بعد از ساخت فیلم «گردآوری» است که یانچو فیلم به فیلم موضوع مورد علاقه خود را ژرفتر میکند و به دیالکتیک بیدادگری-انقلاب و جلاد-قربانی مینیمال تر از قبل می پردازد تا جایی که هرگونه وجه جذاب و زیبای تاریخی را از آن حذف میکند. او در فیلم «سرخ و سفید» محصول مشترک شوروی و مجارستان در سال 1967 به درگیری ارتش سرخ با ضدانقلابیون مخالف انقلاب اکتبر می پردازد و با استفاده از میزانسن و ترکیب بندی هوشمندانه و حرکات معکوس دوربین، جابهجایی دائمی قدرت میان دو ارتش سرخ و سفید را که در فضای خالی و پنهاور یک دشت در مقابل هم صف آرایی کرده اند، را نشان می دهد.
با «سکوت و فریاد» (1968) است که سه گانه ی پرآوازه ی یانچو کامل می شود و دوره ی اول فیلم سازی این کارگردان خلاق به سر می آید. اگر در«گردآوری» اساس ظلم و بیدادگری بر خیانت است،در عوض در«سکوت و فریاد» درونمایه فیلم برپایه ی یأس و ناامیدی روستاییان بنا شده است. این فیلم آغاز همکاری یانچو با یانوش کِنده فیلمبردار بزرگ مجاری هم بود. بعد از این فیلم، سینمای یانچو در دهه هفتاد به نمادگرایی گرایش پیدا کرد و به مرور به نوعی شعر تبدیل شد و از واقع گرایی فیلم های اولیه اش فاصله گرفت. فیلمهایی سرشار از الهام به همراه ابهامی تکان دهنده که مختص او بودند. فیلم های «سرود سرخ» و «الکترا» را می توان اوج این کمال گرایی سبک گرایانه ی یانچو در دوره ی دوم فیلمسازی اش دانست.
اما فیلم های «گردآوری»، «سرخ و سفید» و «سکوت و فریاد» که در بالا توصیف شد را می توان موشکافانه ترین بررسی یانچو از ماهیت قدرت دانست؛ موتیفی که در ساخت اثر هم نیچه وار پتکش را بر برهنگیِ تصاویر میکوبد، گویی که مالیخولیای قدرت بر تمام فیلم حکمرانی میکند. دوربین در فیلم های یانچو، حجمی هندسی است برای چنگ زدن بر پیکر ایماژها و سوژهها و همان قدرتی است که بر همه میتازد و اجازه نمیدهد پرسوناژی از دید عدسیاش بگریزد.
از نقطه نظر تسلط بر زبان سینما و ارائه یک چارچوبِ زیباشناسانه ی مدرن، بی تردید یانچو یکی از نامآورترین و خلاقترین سینماگران جهان است که توانست برای ارائه افکارش، قالبی نو و منطبق با معانی و درونمایه فیلمهایش بیافریند. این کارگردان بزرگ از معدود کسانی است که برخلاف نظریه آیزنشتاین درباره مونتاژ، توانست در درون پلان- سکانسهای بلندش،پیوند دلخواهش را با ریتمی سیال بیافریند. اگرچه برخی او را به خاطر تئاتری بودن فیلمهایش سرزنش میکنند، اما باید دانست سیال بودن میزانسنهای درونی این پلان-سکانسها براساس تحلیل و اندیشهی سیاسی او و نیز برخاسته از ضرورتهای دیدگاه یک فیلمساز انقلابی است. به گفته ی بوردول، یانچو با برداشت های بلندش، ارزشهای دراماتیک سنتی را حذف کرد اما شکوه بصری پرجلوهای را جایگزین آن کرد که به شکل ملموسی، ضد شکوه بصری رایج بود و یک مدرنیسمِ سیاسیِ مینیمال را پیشنهاد میکرد. خود یانچو در این زمینه میگوید: من اگر مونتاژ را دور می اندازم برای آن است که اینگونه تقطیع حرکتی در تصویر سینمایی بر علیه تماشاگران، تنش آفرین است و به آنان یورش میبرد. درحالیکه نماهای طولانی در نزد تماشاگران از احترام بیشتری برخوردار است، چون به آنان در مدتی که حادثه روی میدهد فرصت اندیشیدن میدهد.
کتاب “سینمای یانچو” اثر گراهام پتری یکی از بهترین منابع برای درک بهتر سینمای مجارستانی از نوع یانچو است که ایرج کریمی به فارسی برگردانده است.
سکوت و فریاد
Silence and Cry
نویسنده و کارگردان: میکلوش یانچو
ژانر: درام
مدت زمان فیلم: 77 دقیقه
کشور: مجارستان
سال ساخت: 1968