پرونده ویژه جوکر (2019)؛ معرفی و بررسی الهامات و منابع ارجاع

پرونده ویژه جوکر (2019)؛ معرفی و بررسی الهامات و منابع ارجاع

این داستان دنیای خاصِ خودش را می‌سازد و به هیچکدام از فیلمهای قبلی دی‌سی کامیکس که پیش‌تر ساخته شده‌اند ارتباطی ندارد و بیشتر می‌توان آن را به‌عنوان یکی از کلاسیک‌های استودیوی برادران وارنر در نظر گرفت. اینجا شخصیت‌های شجاع، خودمانی، عجیب‌وغریب و مضحک، همه در جهانی واقعی زندگی می‌کنند و تعهدات شخصی دارند. با اینکه در فیلم به وضوح اعلام نمی‌شود؛ اما ماجرای فیلم در گذشته اتفاق می‌افتد؛ سال 1981.
سالی دشوار برای گاتهام. آمار جنایت به بالاترین حد خود رسیده. اعتصاب زباله، شهر را در شش هفته‌ی گذشته فلج کرده و شکاف بین «داشته‌ها» و «نداشته‌ها» قابل‌لمس است. رؤیاها فراتر از دسترس هستند و در توهم و هذیان غرق می‌شوند.

قسمتی از ابتدای فیلمنامه‌ی جوکر نوشته‌ی تاد فیلیپس

پدیده‌ای به نام جوکر

جوکر بدون شک مهم‌ترین پدیده‌ی سال سینمایی 2019 بوده است. فیلم/پدیده‌ای که حتی بالاتر از «مرد ایرلندی» و جمعِ گنگسترهای قدیمیِ درخشانش، روزی روزگاری در هالیوود با پس‌زمینه‌ی داستانی جنجالی‌اش با حضور چارلز منسون و شارون تیت و آن اتفاق خونین و حتی انگل با همه تشویق‌ها و تحسین‌های بین‌المللی‌اش قرار گرفته است. (هر چند که این فقط در مورد پدیده بودنِ جوکر صدق می‌کند و به معنای بهتر بودن و ارزش‌داوری فیلم نیست.)
پدیده‌ای که در ابتدای راه و در کمال ناباوری به‌عنوان بهترین فیلم جشنواره ونیز به ریاست لوکرسیا مارتل و شش داور غیرآمریکایی‌اش انتخاب می‌شود، آن هم در سالی که رومن پولانسکی، اولیویه آسایاس، نوآ بامباک، روی اندرشون، پیترو مارچلو و کورئیدا در فستیوال فیلم داشته‌اند. پدیده‌ای که علیرغم بی‌مهری اغلبِ منتقدانِ روزنامه‌ها و هفته‌نامه‌های آمریکایی و انگلیسی هنگام اکران، مورد پسندِ دیوانه‌وار بسیاری از مخاطبان در سراسر دنیا قرار می‌گیرد و به فروشی تاریخی در میان فیلم‌های درجه R و فیلم‌های اکران شده در ماه اکتبر دست پیدا می‌کند تا در ادامه و با ورود تحلیل‌ها و تفاسیر فرامتنی، جبهه‌‌ی تحسین‌کنندگانی که آن را شاهکار جدید و نابهنگام هالیوود می‌خوانند در برابر تکفیر کنندگانی که آن را اثری سطحی و پیش‌پاافتاده می‌دانند، در میان بسیاری از فیلم‌بازان و منتقدانِ سینمایی و در سطحی دیگر میان جامعه شناسان و تحلیل‌گران سیاسیِ چپ و راست و محافظه‌کار شکل بگیرد تا برسد به همین روزها که در ادامه‌ی راه پرفراز و نشیبش در یافتن جایگاهی تاریخی به‌عنوان یک محصولِ معرفِ زمانه، باز هم در کمال ناباوری اولین فیلم دی سی کامیکس می‌شود که در لیست ده فیلم‌ برتر سال کایه دو سینما و ذائقه‌ی فرانسوی جای می‌گیرد. لیستی که سال پیش «خانه‌ای که جک ساخت» فون تریر را با درون‌مایه‌ی مشابه آفرینش شر و موجود شرور با پرداختی کاملاً متفاوت در خود جای داده بود.
در ایران هم وضعیت کمابیش بر همین منوال است. اگر طرفداران دنیای مارول و دی سی بنا به تفسیرشان از میزان و نسبتِ نزدیکی جوکر با کمیک بوک‌ها به دو گروه موافقان پرشور و مخالفانِ جدیِ فیلم تقسیم شده‌اند، در میان منتقدان هم این دوگانگیِ پرکنتراست تا حد زیادی دیده می‌شود. به خصوص که در سرزمین ما «مضمون» اصلی‌ترین بحث نوشته‌های سینمایی است و اینکه در زمانه‌ای زندگی می‌کنیم که میزان همذات‌پنداری ما با جوکرِ تحقیر شده، زخم خورده و آسیب‌دیده‌ی تاد فیلیپس و جنبشی که دلقک‌ها/ حاشیه‌نشینان بر علیه سرمایه‌داران به راه می‌اندازند بسیار بالا و قابل‌لمس است. این‌گونه است که بسیاری در ایران – فارغ از نژادپرستانه خواندن و یا خشونت‌طلبانه دانستنِ فیلم توسط برخی از منتقدانِ انگلیسی/آمریکایی- جوکر را محصولی ضد سیستم می‌دانند که انگار هرچند سال یک‌بار از دست هالیوود در می‌رود و از دستوپیایی آخرالزمانی و مردمانی عاصی، شکست‌خورده و خشمگین در گوشه و کنار دنیا می‌گوید که در دنیای انحصاری رسانه‌ها به آنها کمتر پرداخته شده و می‌شود. برخی از موافقان، جوکر را فیلمی پیچیده، با ضدقهرمانی در حد تراویس بیکلِ «راننده تاکسی» و نگاهی موشکافانه به جامعه و آینه‌ای از وضع موجود پساترامپی با بازتولید مفهومِ فیلمِ «دهه‌ هفتادی» می‌دانند که مقایسه‌اش با فضای نوجوانانه‌ی دیگر بتمن‌ها به خصوص بتمن و جوکرِ نولان شوخی است. در میان مخالفان اما کسانی هستند که اتفاقاً مقایسه این جوکرِ پیش‌پاافتاده و پرادعا را با دنیای پیچیده‌ی اسکورسیزی شوخی می‌پندارند، آن هم در سالی که خودِ مارتی با تابلوی عظیمِ پر از جزییاتش- «مرد ایرلندی»- پیش چشم تماشاگران حضور دارد تا ترازی باشد برای تشخیص جنس اصل از بدل. مخالفان به سراغ ساختار هالیوودی اثر و فیلمنامه‌ی آن هم رفته‌اند و موقعیت‌های فیلم را کلیشه‌ای و در بعضی موارد به سبب روابط علی و نتیجه‌گیری نهایی غیرمنطقی دانسته‌اند و فرآیند روانکاوانه‌ی تبدیل آرتور فلک به جوکر را بیش از حد باسمه‌ای و ساده‌انگارانه معرفی کرده‌اند. تکلیفِ ذائقه‌ی منتقدان/سینه‌فیل‌های آرت هاوسی مملکت هم که از ابتدا مشخص بود و به نظر می‌رسد حتی حضور جوکر در لیست کایه دو سینما هم نتواند باعث شود میلی برای دفاع از آن در میان این دسته از مخاطبان و نظریه‌پردازان ایجاد شود. هرچند جوکر درهرحال با ژست آنارشیستی که بالذات در شخصیت و جایگاه ضدقهرمانش در جهان فانتزیِ کمیک بوک‌ها دارد و ترکیب آن با فیگور ضدکاپیتالیستی‌ای که در این فیلم به خود می‌گیرد می‌تواند نظر چپ‌ها را به خود جلب کند؛ امری که می‌توانست برای ذائقه‌ی غالباٌ فرانسویِ این قشر از سینمایی‌های ایران حائز اهمیت باشد اما در عمل می‌بینیم که چنین نشده است.

در ادامه‌ی این یادداشت و به جای معرفی معمول فیلمِ تاد فیلیپس ابتدا قصد داریم به تاریخچه‌ و داستانِ زندگی جوکر در کمیک بوک‌ها (کتاب‌های مصور)، انیمیشن‌ها و فیلم‌های سینمایی بپردازیم و بعد در یک ویدیو به منابع الهام و نکات مغفول مانده‌ی فیلم «جوکر» اشاره کنیم تا در نوشته‌های بعد برسیم به نقد و تحلیل این فیلم/پدیده‌ی مهم سال.

جوکر کیست؟ [1]

رویه‌‌ی مشترکی که در تمام کمیک‌ها، کارتون‌ها و فیلم‌های ساخته شده از روی شخصیت جوکر دیده می‌شود این است که جوکر گذشته‌اش را هر بار به شکل متفاوتی به خاطر می‌آورد و بسته به اینکه مخاطبش کیست ممکن است عامدانه داستان‌ کودکی‌اش را به نوعی سرهم‌بندی کند تا بهتر بتواند طرف مقابلش را دست بیاندازد. جوکر نماد هرج‌ومرج است و اینکه داستان‌های گذشته‌اش با هم جور درنیایند، طبیعی به نظر می‌رسد. در ادامه داستان‌های مختلفی را که به گذشته‌ی جوکر پرداخته‌اند بررسی می‌کنیم.

مردی پشت نقاب سرخ (1951)

مردی پشت نقاب سرخیازده سال پس از نخستین حضور جوکر در کمیک‌ها، بتمن در حالِ تدریس در یک کلاس جرم‌شناسی است. او به مجرمی خطرناک به اسم نقاب‌سرخ اشاره می‌کند که ده سال پیش با او ملاقات داشته اما بعد از برخوردی که در کارخانه‌ی شیمیایی ACE در شهر گاتهام‌ روی داده، ناپدید شده است. تحقیقات بعدی ثابت می‌کند که آن مرد با نقابِ سرخ کسی نیست جز جوکر با چنین گذشته‌ای از زبان خودش:
«من در یک آزمایشگاه کار می‌کردم تا وقتی‌که تصمیم گرفتم یک میلیون دلار بدزدم و بعد خودم را بازنشسته کنم. برای همین شدم نقاب‌سرخ. دست آخر با سرقت از کمپانی بازی ورق مونارک به هدفم رسیدم و لوله‌ی اکسیژنی که زیر نقابم گذاشته بودم به من کمک کرد تا با شنا کردن در استخر فاضلاب‌های شیمیایی فرار کنم.»
در بازگشت به خانه، نقاب‌سرخ از اینکه می‌بیند مواد شیمیایی پوست او را مثل گچ سفید، موهایش را سبز و لب‌هایش را سرخ کرده وحشت‌زده می‌شود اما بعد، کمابیش با الهام از کمپانی بازی ورق مونارک به استقبال چهره‌ی جدید خود می‌رود و فصل تازه‌ای از زندگی مجرمانه‌ی ‌خود را آغاز می‌کند. انگیزه‌ی او در انجام این اعمالِ مجرمانه صرفاً لذت شخصی است. حالا دیگر او جوکر است!

بتمن: شوخی مرگبار (1988)

بتمن، شوخی مرگباردر «بتمن: شوخی مرگبار» به قلم آلن مور از طریق چندین فلش‌بک‌ جوکر را می‌بینیم که کارگر بی‌نام یک آزمایشگاه است. او شغل خود در کارخانه صنایع شیمیایی ACE را رها کرده تا استندآپ کمدین شود و با آنکه همسرش جینی معتقد است اجراهای او خنده‌دار هستند اما در نهایت در این زمینه موفق نمی‌شود. از طرفی آن‌ها منتظر تولد فرزندشان هستند و هیچ پولی ندارند، بنابراین جوکر قبول می‌کند تا به چند تبهکار برای ورود به کارخانه کمک کند. تبهکارانی که قبلاً هم از تعداد زیادی افراد نفوذیِ برای سرقت از اماکنِ مختلف استفاده کرده‌اند و هربار آنها را وادار به زدن نقابِ ‌سرخ بر چهره کرده‌اند تا پلیس متقاعد شود که چنین فردی مغز متفکر تمام دزدی‌هاست.
وقتی جینی بر اثر اتصال برق در خانه می‌میرد، جوکرِ شیمی‌دان تا مرز فروپاشی عصبی می‌رود؛ اما دیگر نقشه‌ی سرقت را نمی‌توان متوقف کرد. در ادامه اما وضعیت طبق نقشه پیش نمی‌رود و پلیس به ضرب گلوله همدستان او را از پا درمی‌آورد. اینجاست که سر و کله‌ی بتمن هم پیدا می‌شود تا تبدیل به قهرمان ماجرا شود. جوکر نیز به امید فرار درون رودخانه شیرجه می‌زند، غافل از اینکه آنجا پر از مواد شیمیایی است و وقتی از آب بیرون می‌آید متوجه می‌شود شبیه به یک دلقک شده است.
البته آلن مور کمی بعد و در انتهای داستان، در ماجرای پیدایش جوکر تردیدهایی وارد می‌کند؛ با این توضیح از زبان جوکر که او گذشته‌اش را هربار به شکل متفاوتی به یاد می‌آورد. با این حال کم‌کم این کتاب مصور به یک معیار در جهانِ بتمن تبدیل می‌شود و فلش‌بک‌ها توسط نویسندگان بعدی به‌عنوان حقیقتِ داستان پذیرفته و به کار گرفته می‌شوند. البته بعدها در «بتمن: افسانه‌های شوالیه تاریکی» (1993) تمام افتخارات مربوط به ساخت سلاح‌های شیمیاییِ جوکر به پسرعمویش داده می‌شود (و تلویحاً گفته می‌شود که نام اصلی شاهزاده‌ی دلقک‌ها با حروف J و A آغاز می‌گردد) و بعد در سال 2004 در داستان «Pushback» است که شخصیت ریدلر[2] دست کم بخشی از زندگینامه‌ی جوکر را در «شوخی مرگبار» تأیید می‌کند و این را نیز اضافه می‌کند که جینی درواقع توسط یک پلیس فاسد به قتل رسیده بوده است.

بتمن (1989)

بتمن (1989) ساخته‌ی تیم برتونبتمنِ تیم برتون این‌طور نشان می‌دهد که جوکر در واقع گنگستری به نام «جک نپی‌یر» بوده؛ جامعه‌ستیزی پوچ‌گرا که به شیمی و هنر علاقه دارد و چنانچه بعد معلوم می‌شود قاتلِ والدین بروس وین هم هست. درگیری او با بتمن در کارخانه‌ی صنایع شیمیایی ACE باعث سفید شدن پوستش می‌شود. همچنین لبخند همیشگی او به خاطر زخمی است که در جریان نبردش با شوالیه تاریکی برایش اتفاق می‌افتد. او این حادثه را تولدی دوباره برای خودش تلقی می‌کند و تصمیم می‌گیرد تبدیل به یک هنرمند نمایشيِ جنایتکار شود که هدفش ویرانی گاتهام است. او بتمن را مقصر اصلیِ به وجود آمدنش می‌داند اما اگر به قضیه قتل والدین بتمن نگاه کنیم عکس آن نیز درست به نظر می‌رسد.
اگرچه این پس‌زمینه‌ی داستانی را در هیچ کمیکی نمی‌بینیم اما بعدتر در مجموعه‌ی انیمیشن‌های بتمن (1995-1992) نام اصلیِ جوکر همین «جک نپی‌یر» معرفی می‌شود (شاید هم این فقط نام مستعار او هنگام ارتکاب اعمال مجرمانه‌اش بوده است). در یکی از اپیزودهای این مجموعه با عنوان «آنها را بخندان» پیچشی تازه به داستان وارد می‌شود که در آن بتمن ویدیویی از اجرای افتضاح یک استندآپ کمدین با نام «اسمالین شکی ریمشات» می‌بیند و متوجه می‌شود که این شخص، همان جوکر است. اگرچه این اشاره‌ی کوچکی به «شوخی مرگبار» است اما واضح است که این استندآپ مدت‌ها بعد از آنکه جک نپی‌یر تبدیل به شاهزاده‌ی دلقک‌های جنایتکار شده اتفاق افتاده است.

عشاق و مرد دیوانه- بتمن محرمانه (2008-2007)

عشاق و مرد دیوانهدر «بتمن محرمانه» چندین تیم خلاق اقدام به خلق داستان‌هایی کردند که چندان در بند خط اصلی داستان‌های قبلی نبود، آن هم بدون آنکه نگران واکنش طرفداران بتمن باشند. این داستان خاص، شخصیتی به نام جک را معرفی می‌کند؛ یک سارق بانک حرفه‌ای و آدمکشی که مدتی برای خانواده‌ی مافیاییِ برلانتی کار می‌کرده و حالا از زندگی خسته شده است. او پس از رویارویی با بتمن وسوسه می‌شود تا این قهرمان را با چالش مواجه کند و بلافاصله بعد از آن شروع به انجام یک سری عملیات تبهکارانه می‌کند و کار را به جایی می‌رساند که بروس وین احساس می‌کند هرچه تا الان برای عدالت مبارزه کرده بی‌فایده بوده است.
وقتی این دو در پایان با هم روبرو می‌شوند خیلی سریع درگیری آغاز می‌شود. بتمن با اکراه از سلاح خود برای خلع سلاح جک استفاده می‌کند و جک هم برای تلافی این شکست به یک نفر چاقو می‌زند. همین‌که جک قصد فرار می‌کند بتمن از بومرنگ مخصوص خودش (بترنگ) استفاده می‌کند و با پرتاب آن به سمت جک صورت او را زخمی می‌کند. بتمن به قدری از دست جک عصبانی‌ است که او را در اختیار یک باند خلافکار می‌دهد و به آنها اجازه می‌دهد هرکار خواستند با او بکنند. گنگسترها نیز جک را به کارخانه‌ی داروسازی Green می‌برند و او را کتک می‌زنند. جک از خودش دفاع می‌کند و از مهلکه می‌گریزد اما در حین این آشوب و زدوخورد دستگاه‌های کارخانه شروع به کار می‌کنند. بتمن که از کرده‌ی خود پشیمان است به آنجا می‌آید اما زمانی به محل می‌رسد که مواد شیمیایی بر روی جک ریخته شده است. در نهایت جکِ خلافکار در تاریکی شب ناپدید می‌شود و بعدها با نام جوکر بازمی‌گردد.

خانه‌ی هیس!- بتمن: خیابان‌های گاتهام (2011-2010)

خانه‌ی هیس! بتمن: خیابان‌های گاتهامداستان از طریق فلش‌بک، مارتا کینِ جوان را نشان می‌دهد که به‌عنوان دستیار در کلینیک دکتر لزلی تامپکینز کار می‌کند. وظیفه‌ی او در آنجا معمولاً مراقبت از پسری به نام سانی است که چندین بار مورد آزار قرار گرفته. در داستان وقتی مارتا، دکتر توماس وینِ جوان را ملاقات می‌کند سانی هم آنجا حاضر است. چند هفته بعد گروهی از جنایتکارانی که قصد نوسازیِ منطقه را دارند سانی را مبتلا به ویروسی می‌کنند تا توسط او در محله‌ای کم‌درآمد و فقیرنشین این ویروس منتشر شود. سانی قبلاً به مارتا و توماس هشدار داده بود که چه اتفاقی قرار است بیفتد و پزشکانِ کلینیک با کمک تیم پزشکیِ وین می‌توانند او را نجات دهند و از شیوع این ویروس جلوگیری کنند.
در ادامه و با شکست این نقشه یکی از تبهکاران به نام سالی گزو کلینیک را به آتش می‌کشد و سانی را می‌رباید و برای مدتی در خانه‌اش نگه می‌دارد و از او سوءاستفاده می‌کند و آزارش می‌دهد. این پایان فلش‌بک‌های مربوط به سانی است؛ اما «خانه‌ی هیس!» نشان می‌دهد که چطور چندین سال پس از آن، جوکر سالی گزو را می‌کشد (و همان کلماتی را تکرار می‌کند که زمانی از او شنیده بودیم). بعدها وقتی در توییتر از «پل دینی» نویسنده‌ی داستان می‌پرسند که آیا منظور از شخصیت سانی در این داستان تیره و تار جوکر بوده، او پاسخ مثبت می‌دهد.

بتمن سال صفر- بتمن جلد دوم (2014-2013)

در این نسخه از ماجراهای بتمن که بخشی از هسته‌ی اصلیِ جدید دنیای دی سی است، جنایتکاری به نام نقاب‌سرخ (یا نقاب سرخِ یک) ریاست دسته‌ای از افراد با نقاب سرخ را بر عهده دارد که کارشان ارتکاب انواع جرائم در شهر گاتهام است و این مربوط می‌شود به چند ماه قبل از آنکه بروس وین با هویت بتمن ظاهر شود. هرکدام از زیردستانِ «نقاب‌سرخ»‌ یک شماره مخصوص به خود و مهارتی ویژه دارد. وقتی «نقاب‌سرخِ یک» مطلع می‌شود که در شهر یک مأمورِ عدالت جدید پیدا شده مجذوب او می‌شود و حتی به این قهرمان پیشنهاد شغل می‌کند. «نقاب‌سرخِ یک» ادعا می‌کند که همدلیِ بخصوصی با بروس وین دارد که این به دلیل احساس تأثری است که از قتل توماس و مارتا وین در او ایجاد شده و ضمناً ادعا می‌کند که پدرخوانده و مادرخوانده‌ی او نیز همان شب توسط همسایه‌هایشان به قتل رسیده‌اند. وقوع این حوادث باعث شده تا او نیز با الهام از این جنایات به مسیر جرم و جنایت و البته آشوب، قدم بگذارد.
بعد از گرفتارشدن «نقاب‌سرخِ یک» در خمره‌ی مواد شیمیایی کارخانه‌ی ACE، مقامات جسد شخصی به اسم لیام دیستال را پیدا می‌کنند که گفته می‌شود رهبر اصلیِ دسته‌ی نقابداران بوده است؛ اما در همین گیرودار به نظر می‌رسد شخص دیگری کشته شده و جایگزین او شده و همین‌جاست که نام جوکر مطرح می‌شود؛ اما این جابه‌جایی کی اتفاق افتاده است؟ قبل از اینکه بروس وین نقاب‌سرخ را ملاقات کند؟ بعد از آن؟ چه کسی داستان قتل ناپدری و نامادری را به او گفته است؟ یا نکند جوکر درواقع همان لیام دیستال بوده که با صحنه‌سازی مرگ خود در پی گمراه کردن پلیس و مخفی نگه‌داشتن هویت خود بوده است؟ داستان، یافتنِ پاسخ تمام این سؤالات را به عهده خواننده می‌گذارد.


ویدیو-مقاله

بررسی ارجاعات جوکر به دنیای بتمن، جهانِ اسکورسیزی، دهه‌ی 70 و 80 هالیوود و سینمای کلاسیک

تهیه و تدوین و صدا: بیتا جلیلی (مجله فرهنگی هنری پتریکور)


[1] منبع این قسمت از مقاله: polygon با ترجمه‌‌ی پتریکور
[2] ریدلر با نام اصلی ادوارد نیگما، یکی از مهم‌ترین دشمنان بتمن به شمار می‌رود. او عادت دارد از معما در فعالیت‌های مجرمانه‌ی خود استفاده ‌کند و اغلب آن‌ها را به عنوان سرنخ برای پلیس یا بتمن باقی می‌گذارد تا به حل آن‌ها بپردازند. او بعدها به هویت واقعی بتمن پی می‌برد، اما هویت وی را فاش نمی‌کند. جیم کری نقش شخصیت ریدلر را در فیلم بتمن برای همیشه (۱۹۹۵) ایفا کرده‌است.

بیشتر بخوانید:
پرونده‌ ویژه‌ جوکر ؛یادداشت دوم: پرواز بر فراز آشیانه فاخته!
پرونده ویژه جوکر با اسلاوی ژیژک: از نیهیلیسم غیرسیاسی تا چپ نو یا چرا ترامپ جوکر نیست؟
پرونده ویژه جوکر؛ دلقک بازنده‌ای که جوکر نیست!
پرونده ویژه جوکر؛ چرا «جوکر» مهم‌ترین فیلم سال است؟!

Latest

Read More

Comments

دیدگاه شما

لطفا دیدگاه خود را وارد نمایید
نام خود را وارد کنید

eight + 19 =